۱۳۸۷-۰۲-۰۴

آنکه باد می کارد، طوفان می درود

بنا به روایات مختلف رسمی و غیر رسمی حرکت مردم عرب اهواز ازاعتراض به نامه ای که حاوی جابجایی ترک های آذری در مناطق عرب نشین اهواز بود، شروع شد. و در ادامه خود منجر به کشته شدن چند ده نفر وزخمی گشتن چند صد نفر و دستگیری بیش از هزار تن گردید. در پی این حوادث در اهواز و حومه آن حکومت نظامی برقرار شد.
دولتمردان و زمامداران ج.ا. علت حرکت اعتراضی عرب های ساکن اهواز و حومه را دسیسه های "تجزیه طلبانه" اعلام نمودند. ناسیونالیست های فارس همصدا با حکومت این حرکت اعتراضی مردم عرب را توطئه کشورهای خارجی بویژه کشورهای همسایه عربی قلمداد کردند.بعضی از مسئولان بالای حکومتی مثل آقای محسن رضائی این حرکت را به حساب نیروهای امنیتی انگلیسی گذاشتند. برخی مانند
سازمان سوسیالیست ها عاملان این حرکت مردم را ستون پنجم آمریکا دانسته اند.
براستی علل و زمینه های این شورش اعتراضی چیست؟ آیا افشا شدن یک نامه، که آن هم گفته میشود جعلی است؛ می تواند باعث به خیابان ریختن مردم آنهم به این شدت و حدت گردد؟ به نظر می رسد که این دلیل محکمی برای توضیح چرائی حوادث اهواز نیست.
طبعا افشا شدن نامه نقش جرقه را در شعله ور کردن آتش خشم مردم داشته است. اما خود نامه به تنهائی هرگز قادر نیست یک حرکت اعتراضی این چنینی را برانگیزد. علل این شورش را از جمله میتوان در:
ـــ توهین وتحقیر مداوم مردم عرب خوزستان، تبعیض شدید علیه آنان بطوریکه گستاخی تا بدان جا میرسد که عرب های خوزستان را غیر ایرانی میخوانند.( «...ما ایرانیان با عرب های خوزستان سالیان سال بطور مسالمت آمیز زندگی کرده ایم.» مصاحبه حمید زنگنه، عضو مجلس هفتم، با نشریه همدلی در اهواز.)
ـــ غصب زمین های کشاورزی از روستائیان عرب ساکن منطقه تخت عنوان اجرای سیاست "آمایش سرزمینی". اجرای این سیاست از دوران ریاست جمهوری رفسنجانی آعاز شده است. پیامد این سیاست نابودی چندین روستا و بیخانمانی دهها هزار روستائی و رانده شدن آنان به حاشیه شهرها از جمله اهواز بوده است. (برای اطلاع بیشتر به
مصاحبه آقای نواصری ؛ روزنامه نگار عرب اهوازی با سایت شهروند رجوع کنید.)
ـــ افزایش فزاینده بیکاری،
ـــ گسترش سرسام آور اعتیاد بویژه در بین جوانان عرب،
ـــ گسترش فقر و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی.
جان کلام اینکه، هـر گاه مردمی همواره مورد توهین و تحقیر قرار گیرند و حقوق شهروندی به خشن ترین شکل ممکنه از آنان سلب شود؛ هویت ملی و فرهنگی این مردم به باد تمسخر گرفته شود و موجودیت آنان مورد انکار قرار گیرد؛ تعداد بسیار زیادی از خانواده های عرب حتی محتاج نان شب باشند و در بین جوانان به جای ایجاد کار و اشتغال مواد مخدر پخش شود و...ناگزیر کاسه صبر مردم لبریز شده ودست به اعتراض و شورش علیه وضع موجود و مسببین این وضع خواهد زد. به یک کلام آنکه باد می کارد لاجرم طوفان می درود.

تجزیه طلب کیست؟
یکی از اتهاماتی که به تظاهرکنندگان عرب خوزستانی زده می شود، اتهام تجزیه طلبی است. متأسفانه مدعیان هیچگونه دلیل مستند
ومدللی در اثبات اتهام تجزیه طلبی مردم معترض ارائه نمی کنند. برعکس دلایل و شواهد بیشماری در جهت عکس مسأله وجود دارد و آن اینکه ملت(قوم) عرب ایران دوشادوش دیگر ملل(اقوام) ساکن ایران در دفاع از تمامیت ارضی کشور تا پای جان و تا آخرین قطره خون ایستادگی کرده است. از جمله میتوان به جنگ ویرانگر 8ساله با عراق اشاره کرد.
در واقع ایران سرزمین ملل و اقوام گوناگونی است که در طول دست کم صد ها سال دوشادوش یکدیگر در ساختن و آبادانی آن کوشیده اند. و در شرایط بحرانی و جنگ از وجب وجب خاک ایران دفاع کرده اند. در عین این وحدت و همبستگی ملل و اقوام ایرانی دارای تفاوت ها و تمایزات کاملا آشکاری هستند. تمام مسأله در پذیرش و رسمیت بخشیدن این تفاوت ها و یا رد و انکار آنها خلاصه میشود. متأسفانه بسیاری از نیروهای سیاسی کشورمان و سکانداران قدرت، نظر بر انکار ورد تفاوت های ملی، قومی، مذهبی و غیره دارند. باوری که تلاش میکند به روی تفاوت های قومی موجود در ایران سرپوش بگذارد باوری غیر دمکراتیک است و از حل مسأله ملی طفره می رود . خاصه در یک حکومت غیر دمکراتیک علاقه شدیدی بر نفی اقلیت های ملی و قومی وجود دارد. اشکال نفی از آسیمیله کردن(مٍثلا کوچاندن؛ اجباری و یا طبق نقشه؛ یک گروه قومی نظیر ترکهای آذری به خوزستان ویا زابلی های سیستانی به ترکمن صحرا) تا سرحد امحاء فیزیکی را در بر میگیرد. حکومت های غیردمکراتیک بویژه حکومت های توتالیتر همگان را مجبور میکنند تا همرنگ آنان گردند.اگر اقلیت های ملی و قومی از پذیرش امتناع نمایند تجزیه طلب محسوب می شوند. وطبق این باور سزای تجزیه طلبان زندان ومرگ است.
اما درباورو شرائط دموکراتیک یکسان سازی جائی ندارد بلکه تفاوت های ملی، مذهبی وقومی ... به رسمیت شناخته می شود. و در یک حکومت دمکراتیک سیاست درست حل مسایل و مشکلات قومی از طریق آگاهی بر این تفاوت ها و پذیرش این تفاوت ها وبررسی واقع بینانه معضلات جهت دستیابی به یک توافق همه جانبه صورت میگیرد، نه از راه تلاش برای امحاء ونفی.
اصولا دمکراسی در رابطه با حقوق مخالف و برسمیت شناختن تفاوت ها معنا دارد. و اختلافات در جامعه ازطریق نهاد هایی که مردم بوجود آورده اند جهت دستیابی به راه حل عاقلانه و عادلانه مورد بحث و تفحص قرار میگیرد.
این نوشته را با بندی از اعلامیه جهانی حقوق بشر(مصوبه1948) به پایان میبریم:

هرکس حق ملیت و شهروندی دارد و هیچ نهادی نمی تواند این حقوق را از او سلب کند، یا ملیت او را تغییر دهد.
 اورمان

۱۳۸۷-۰۱-۲۴

حماسه قورقوت آتا

حماسه قورقوت آتا به سده های11ـ 10 میلادی وحتی بعضی از فصول آن به قرن های 7ـ6 مربوط میباشد. از اینرو جهت شناخت ساختار اجتماعی، اقتصادی، سنن و رسوم کهن ترکمن ها دارای اهمیت میباشد
ملت هنردوست ترکمن، ترانه ها و آهنگها ی موسیقی را دوست می دارد.غم وشادی خویش را به شکل شعر وترانه بیان می کند. بر مشکلات و حتی دشمنان خود به نیروی اشعار، ترانه و آهنگ پیروز میشود. در این اثر حماسی به این مهم توجه ویژه ای مبذول شده است. همه قهرمانان حماسه قبل از آغاز نبرد با شعر و ترانه خود به رویاروئی دشمن می روند و با چنین برخوردی خشم دشمن را فرو می نشانند و بر او چیره می شوند
قورقوت آتا در طول داستان نقش شخصیتی شاعر و متحد کننده را ایفا می کند. فقط شخصیت هایی چون «بایاندئر خان»،«سالئر قازان» و «قورقوت آتا» در طول تمام داستان حضور دارند. ایده اصلی داستان قهرمان پردازی است. در این داستان زنان ودختران هم همچون مردا ن در کارهای زیادی شرکت دارند
گرچه هر یک از حکایت های این داستان حماسی دارای سوژه ها و قهرمان های مختلفی است، ولی همگی بیانگر وضعیت داخلی و خارجی "اوغوزها" با آداب وسنن یکسان آنها میباشد و همه قهرمانان داستان توسط قورقوت آتا بهم مربوط میشوند
حماسه قورقوت آتا برای شاعران، نویسندگان و باخشی های ترکمن نقش راهنما را ایفا نموده است
کسب و کار اصلی تیره اوغوز (ترکمن ها) در آن دوره اساسا دامداری بوده است. بهمین خاطر همیشه در حال کوچ از محلی به محل دیگر و از ییلاق به قشلاق بوده اند. سرمایه آنها متشکل از شتر و گوسفند، در جشن های مهم خویش این حیوانات را ذبح می کرده اند. اما به غیر از گله های شتر و گوسفند برای استفاده در جنگ و و شکار، اسب های تربیت شده مخصوصی داشته اند، همچون "قیرآت" کوراوغلی، اسب ها صاحب لقب هایی چون "بوزآت" و "قونقور آت" بوده اند. حتی دشمن با دیدن اسب حریف خود، وی را می شناخته اند
در حماسه قورقوت آتا به مسئله ای مثل چند همسری، داقئلما، آداقلیق و یا مهریه برخورد نمی کنیم و حتی به تعیین شیر بها فقط در یک مورد برخورد می کنیم، اما در همان جا نیز شخص معیوب العقلی به نام "قاراچار" طلب شیر بها می کند
یکی از ایده های اصلی این حماسه را خردگرائی و تائید پیروزی حق بر بیعدالتی تشکیل می دهد خیانت چهل تن از نوکران "درسه خان" حاکی از نفوذ دشمن در صورت عدم هوشیاری، حتی در بین خود جمع میباشد. گول خوردن" درسه خان" پیر بر اثر ناهوشیاری و در نتیجه گرفتار شدن وی به مصیبتی بزرگ در کتاب آورده شده است
"درسه خان" از بی فرزندی رنج می برد ولی صاحب فرزند شدن حتی به فکر ازدواج دوباره هم نمیافتد. علت اصلی این امر نبود چند همسری در آن دوره میباشد
این داستان ما را با آداب و سننی چون شکار، جنگاندن گاوهای نربا هم، قاب بازی و دعوت از باخشیها آشنا میسازد
در آخر داستان شکست دشمن طماع بازگویی میشود(افتادن دشمن در چاهی که خود کنده). دارا بودن احترام و شخصیت و حتی لازم بودن هنر از جان گذشتگی برای کسب میراث پدری بروشنی نشان داده می شود. در حین تعلیم دادن قازان به پسر خود، لشگر دشمن به او حمله ور می شود. در طی نبرد قدرت و دلاوری بگ نشان داده می شود. بگ های دیگر نیز شجاعانه می جنگند. در اینجا حتی از خودگذشتگی زنان نیز ترسیم میشود. "بورلا" زنی از تیره اوغوز با دختران تحت فرماندهی اش شجاعانه به صفوف دشمن حمله می کند و یکی از سردسته های دشمن را از بین می برد
انسان های قدیم علت رعد و برق و ماه گرفتگی را بدرستی نمی دانستند. آنها تصور می کردند چیزهایی وجود دارند که این پدیده ها به فرمان آنها رخ می دهد. مثلا "بورقوت دیوانا" را خدای باران و یا "حایدر بابا" را خدای باد و ...می دانستند
آنها بر این باور بودند که برخی از این خدایان قابل رویت بوده و بعضی نیز قابل رویت نمی باشند.از همین رو اعتقاداتی به موجودات خیالی چون دیو، جن و پری، اژدها و غیره داشته اند. بهمین خاطر ما به وجود این موجودات خیالی در قصه ها، داستان ها، روایات بر می خوریم. در این داستان ها علیرغم تصویر خوفناک از این موجودات خیالی برنده نهائی باز انسان ها هستند. و حتی گاه دیوهای شکست خورده به انسان ها کمک می کنند. این روند بازگو کننده این حقیقت است که هیچ موجودی برتر از انسان نیست
همه بخش های "حماسه قورقوت آتا" علیرغم سوژه ها، معانی و قهرمان های مختلف بیانگریکی بودن آداب، سنن و اوضاع زیستی ترکمن های آن دوره می باشد. علاوه بر این برخی از شخصیت هایی که در این اثر حماسی نقش دارند از جمله " بایاندئر خان"، "سالئر قازان" و بویژه شخصیت "قورقوت آتا" بخش های مختلف داستان را بهم مربوط می سازند
از اینرو حماسه " قورقوت آتا" بیانگر وقایعی است که تیره های مختلف اوغوز از سر گذرانده اند. برای تربیت جوانانی میهن پرست و مبارز این اثر حماسی از ارزش والائی برخوردار است
مأتی کوسایف 1950

تهیه و تنظیم از : ر.اجانلی

۱۳۸۷-۰۱-۲۰

مرگ دیکتاتور

 
مرگ دیکتاتور الزاما به معنای مرگ دیکتاتوری نیست. فردا روز یکشنبه مقارن 24 دسامبر جنازه صفر مراد نیازوف رئیس جمهور مادام العمر ترکمنستان در زادگاهش در حومه عشق آباد به خاک سپرده می شود. با به زیر خاک رفتن دیکتاتور بعید به نظر می رسد که دیکتاتوری نیز در ترکمنستان دفن شود. در باره ترکمنستان بعد از نیازوف در بین ناظران سیاسی خارجی و نیروهای مخالف خارج نشین دولت ترکمنستان گمانه زنی های متنوع و متضادی وجود دارد.
اکثر نیروهای اپوریسیون دولت ترکمنستان در مجموع مرگ نیازوف را به فال نیک میگیرند و نگاهی خوش بینانه به روندهای تحولات آتی سیاسی دارند. بسیاری از رهبران و فعالان اپوزیسیون طی گفتگوهای تلفنی با "آزادلیق رادیوسی" رادیو آزادی(22دسامبر) ضمن اعلام این خوشبینی به حل تفاهم آمیز مشکلات احتمالی و اولویت قراردادن منافع ملی و مردم ترکمنستان تأکید کردند. آن هاهمچنین از بازگشت نیروهای اپوزیسیون به ترکمنستان سخن گفتند.
بعضی از کارشناسان مثل "باکیت یاکتایف" به اوضاع بعد از نیازوف با بدبینی نگاه می کنند و خطر درگیری بین طرفداران نیازوف و اپوزیسیون را محتمل می دانند. این کارشناس مسایل آسیای میانه بر نیرومندی اپوزیسیون تأکید میکند.
جنگ قدرت آتی در ترکمنستان برای دولت های بزرگ جهان و کشورهای همسایه به خاطر ثروت های طبیعی و موقعیت ژئوپولیتیک و استراتژیک ترکمنستان موضوعی کم اهمیت تلقی نخواهد شد. بی تردید هریک از آن ها برای دستیابی به مقاصد خود تلاش های لازم را به کار خواهند گرفت. برای نمونه وزیر امور خارجه آلمان در مسکو، در رابطه با مرگ نیازوف اعلام کرده است که «روسیه و اتحادیه اروپا هر دو علاقمند به ادامه ثبات در آسیای میانه اند.»(رادیو فردا) وزیر امور خارجه روسیه نیز در رابطه با درگذشت نیازوف اظهار کرده است که «ما امیدواریم که انتقال قدرت مطابق قانون باشد و رهبر جدید پایبندی خود را به تداوم و توسعه مناسبات دو کشور نشان دهد و در جهت منافع مردم ترکمنستان و آسیای مرکزی گام بردارد.»(رادیو فردا)
اعضای اتحادیه اروپا نیز خواهان بازگشت دموکراسی به ترکمنستان شدند. گزارشگران بدون مرز نیز بلافاصله بعد از انتشار خبر مرگ نیازوف با صدور بیانیه ای در پاریس خواستار آزدی زندانیان سیاسی و اجرای اصلاحات در ترکمنستان گردید.
در حاشیه همه این گمانه زنی ها توجه به چند نکته، درک تحولات آتی در ترکمنستان بویژه در عرصه قدرت را آسانتر خواهد ساخت. از جمله، مرگ دیکتاتور ترکمنستان ظاهرا در اثر بیماری قلبی وی بوده است. این به معنای این است که مردم هیچ گونه نقشی در از میان برداشتن دیکتاتور نداشته اند. عدم حضور مردم در تحولات بعدی نیز امکان تداوم سیستم موجود را تا حدود زیادی تضمین می کند. دیگر این که، علیرغم استبداد فردی نیازوف، در کادرهای زیر دست او گروهبندی های معینی وجود داشته است. بازداشت بلادرنگ عوض گلدی عطایف رئیس مجلس که قانونا موظف به اداره امور بود، دلیل روشنی بر این حدس می تواند باشد. از سوی دیگر بر عهده گرفتن کفالت ریاست جمهوری و فرماندهی موقت کل نیروهای مسلح توسط قربان قلی بردی محمدوف، معاون نخست وزیر و وزیر بهداشت ترکمنستان این گمان را افزایش می دهد گه جنگ قدرت قبل از مرگ نیازوف در مرکز قدرت عشق آباد آغاز گشته بود.
بردی محمدوف در نخستین سخنرانی خود وعده داد که انتخابات ریاست جمهوری بر موازین دمکراتیک برگزار خواهد شد. این موضع گیری را می توان از یکسو به عنوان چراغ سبزی به غرب و از سوی دیگر خلع سلاح کردن اپوزیسیون ترکمنستان و از این طریق تحکیم موقعیت خویش به عنوان رئیس جمهور آینده تعبیر کرد.
روز پنجم دی ماه مجلس خلق ترکمنستان در نشستی موضع خود را در باره آینده قدرت در ترکمنستان اعلام خواهد کرد. خواهیم دید که نظر این مجلس بر تاریکی های قدرت، روشنی خواهد بخشید یا آن که بر سایه های آن خواهد افزود.

۱۳۸۷-۰۱-۱۸

ترکمن ها و دولت قانون شکن


 
یکی از مسایل گرهی در ترکمن صحرا همیشه مسئله زمین بوده است. همیشه عده ای به عناوین گوناگون کوشیده اند که بر زمین های حاصلخیز و گاه بی حاصل صحرای ترکمن چنگ بیاندازند و آن را به تصاحب خود درآورند. اما این طمع ورزی همواره با مقاومت صاحبان اصلی زمین ها که ترکمن ها باشند، روبرو بوده است. در این جدال و کشمکش که عمری به درازای بیش از هشتاد سال دارد، زورگویان به اشکال مختلف در صدد درهم شکستن مقاومت ترکمن ها برآمده اند. و ترکمن ها چاره ای جز مقاومت در برابر متجاوزین به خانه و زندگی شان نداشتند.
در این میان دولت های حاکم در ایران همیشه جانب متجاوزین و قلدران را گرفته اند. چه در زمان رضا شاه، چه در زمان پسر وی و چه امروز.
یکی از نمونه ها در این باره مربوط به سال 1384 است که عده ای تحت عنوان یک شرکت با نام "کاوش کشاورز" در صدد تصاحب مراتع روستای اوقی دپه برمی آیند و به ناگاه با مقاومت روستائیانی مواجه می شوند که تمام زندگی و موجودیتشان را در خطر می بینند. مردم اوقی دپه برغم حمایت نیروهای مسلح دولتی از متجاوزین به مراتع روستایی با مقاومت خود آن ها را به عقب نشینی وا دار می کنند و برای زمانی هرچند کوتاه خود را به آینده امیدوار می سازند. مردم دل به این امید می بندند که دولتمردان و داعیان "دولت مهرورز" و "عدالت خواه" متجاوزین را تنبیه خواهند کرد. نمایندگان و مسئولان "دلسوز" می گذارند تا آب ها از آسیاب بیفتد و با صبر و شکیبایی منتظر فرصت می شوند.
ظاهرا قرار است که هر دولتی حافظ جان، ناموس، مال و امنیت شهروندان خود باشد. و هرگاه تضاد و کشمکشی در جامعه پدیدار گردد، جانب قانون و عدالت را بگیرد. زمانی که این قانون نقض و شکسته شود چه باید کرد؟
در آستانه بهار و نوروز خبر می رسد که بیش از سی تن از اهالی اوقی دپه به خاطر اعتراض و ایستادگی شان در برابر تجاوز به خانه و زندگی شان به محاکمه کشیده شده و محکوم به زندان و پرداخت جریمه نقدی و خوردن شلاق می گردند، در مقابل این قانون شکنی و بی قانونی چه باید کرد؟
دولتمردان کشور از یک سو با بوق و کرنا از اتحاد اقوام و ادیان ایرانی دم می زنند، و از سوی دیگر روستائیانی را که جز دفاع از حق زندگی خود اقدامی نکرده اند، را به زیر تازیانه شلاق می گیرند. تناقض این گفتار و کردار بیانگر نه همگرایی و اتحاد که نشانه فروریختن اتحاد ها و اعتمادها است. تا زمانی که سیاست های ریاکارانه و سرکوب گرانه قدرتمداران بر سر مردم ایران باشد هیچ نیازی و یا جای هیچ نگرانی از سیاسیت های تفرقه افکنانه دولت های خارجی نیست، چراکه حضرات تخم دلسردی و تفرقه را بین مردم استادانه کاشته و پرورش می دهند. ایشان از نتایج اقدامات خود پر بی اطلاع نیستند، چراکه یکی از مقامات مسئول منطقه در همین رابطه می گوید که "تجربه نشان داده است كه شكستن وحدت ملي در هر كشور مقدمه فرو ريختن ساير ساختارهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي تشكيل دهنده ملت‌ها و دولت‌ها است."(خبرگزاری پارس/2 آپریل) اما غرض از بیان این تجربه نه درس گیری صادقانه از آن که هموارتر کردن قانون شکنی های بیشتر علیه مردم ترکمن تحت عناوینی مثل تجزیه طلب و امثالهم است.
مردم ترکمن دولت های قانون شکن مختلفی را تجربه و اجحافات بیشماری را تحمل کرده است. اما هیچ گاه از رزم صبورانه و آگاهانه خود برای رسیدن به حقوق خود باز
باز نایستاده است.