۱۳۹۳-۱۲-۱۰

نگاهی از حال به گذشته

اورمان
28 بهمن 1392
تأملی پیرامون جنبش ملی ترکمن در سال های ۹ ٥ ـ ۷ ٥ ٣ ۱
در سال ۷ ٥ ٣ ۱ انقلابی در ایران اتفاق افتاد که اکثریت بزرگی از مردم ایران در آن شرکت ورزیدند. آماج اصلی این انقلاب، برکنار کردن استبداد سلطنتی بود. به عبارت دیگر مردم به آنچه که نمی خواستند آگاه بودند و توانستند در مبارزه ای فراگیر و یک دل و متحد این هدف را متحقق سازند، اما متأسفانه آن ها نمی دانستند که چه چیزی به جای آن بنشانند. در انقلاب بهمن ۷ ٥ ٣ ۱ استقلال و آزادی نیز از شعارهای اصلی انقلاب بود. شعار استقلال، رهایی از وابستگی اقتصادی ـ سیاسی به آمریکا و کشورهای غربی را مد نظر داشت. در واقع هدف این شعارنیز دست یابی به آزادی بود. شعارهایی برای آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی زندانیان سیاسی و نظایر آن زیر شعار آزادی مطرح می شدند. با وجود این، آزادی شعاری کلی و مبهم بود و هیچ نیروی سیاسی درک مشخصی از آن ارائه نمی کرد. بعد از سقوط استبداد سلطنتی در کشور، آزادی نتوانست در شاه رگ های اجتماعی و فرهنگی جامعه رسوخ کند. چرا که در ایران اصولا تجربه ای از آزادی در میان نبود. اگر هم برداشتی از آزادی بود هرکس آن را برای خود می خواست و نه برای دیگران.
در آن شرائط مملو از شور و هیجان انقلابی، اکثریت بزرگی از مردم، آخوندها و خمینی را بنا به دلایل مختلف ازجمله اعتقادات سنتی و مذهبی، مواضع فریب کارانه و عوام فریبانه خمینی، ضعف سازمانی ـ سیاسی و تبلیغاتی دیگر نیروهای سیاسی و غیره، به رهبری خود انتخاب کردند. این انتخاب خصلت اسلامی به انقلاب بخشید. قرار گرفتن خمینی و روحانیون شیعه در رأس انقلاب و تسلط آن ها بر قدرت سیاسی اساسا ناشی از فرهنگ و آگاهی مسلط بر جامعه ایران بود.
ترکمن ها به عنوان یکی از ملیت های ایرانی با طرح همان شعار های کلی استقلال و آزادی در انقلاب ضد استبدادی و ضد سلطنتی شرکت کردند. اما جنبش ملی ترکمن ها علیرغم این هم سویی با مبارزات ضد استبدادی و ضد شاهی دیگر مناطق کشور، به ویژه مردم شیعه مذهب فارس و ترک های آذری، در یک نکته از آن ها متمایز بود، و آن این که ترکمن ها ضمن طرح کلی شعارهای آزادی و استقلال، می دانستند که دراین حرکت باید به دنبال چه چیزی باشند. این ادعا شاید برای برخی غیر قابل قبول به نظر برسد ولی نگاهی دوباره و بیطرفانه به گذشته این حقیقت را اثبات می نماید. در نگاهی که امروز به گذشته می کنیم، توجه به این نکته اهمیت بسیار دارد که از حال به گذشته را باید با حرکت به جلو، از گذشته به حال تکمیل نماییم. هرآینه اگر گذشته را فقط با نگاه حال، به عنوان محصول دغدغه های روشنفکران و نسل های کنونی نگاه کنیم، و یا گذشته را با همان نگاه گذشته بنگریم رسیدن به نتایج نادرست محتمل و ممکن است.
جنبش ملی ترکمن در سال های ۹ ٥ ـ ۷ ٥ بر اساس سه هدف در زمینه های اقتصادی، زبانی و سیاسی شکل گرفت. هریک از این اهداف در یک فرایند تاریخی به هدف هایی مشخص فرا روییدند. این فرایند وضعیتی نبود که ترکمن های آن دوره به میل خود و با اراده ای آزاد آنها را انتخاب کرده باشند، بلکه این اهداف در آن وضعیت موجود (۹ ٥ ـ ۷ ٥ ) میراث گذشته بود و به طور مستقیم در مقابل ترکمن ها قرار گرفته بود. در آن شرایط ترکمن ها دو راه پیش روی خود داشتند. یکی چشم پوشی از اهداف و برخورد انفعالی با اوضاع؛ و دیگری مبارزه و تلاش برای تحقق این اهداف. گزینش ترکمن ها راه دوم بود.
"استرداد زمین های غصبی "
هدف اقتصادی جنبش ملی ترکمن "استرداد زمین های غصبی" بود. این خواسته ریشه در گذشته داشت. زمیـن های ترکمن صحرا تا سال ۲ ۱ ٣ ۱ تحت مالکیت مردم ترکمن قرار داشت. به دنبال تصویب قانون "فروش خالصجات و قرضه های فلاحتی و صنعتی" در دی ماه ۲ ۱ ٣ ۱، تمام خالصجات و اراضی ترکمن صحرا به نام رضا شاه به ثبت رسید. حتی فراتر از آن، عرصه ساختمان های گنبد کاوس و بندر ترکمن نیز به نام شاه مورد ثبت واقع شد1. رضا شاه با وصیت خود تمام اموال منقول و غیر منقول را به پسرش انتقال داد. در دوره سال های ۰ ۲ ٣ ۱ تا کودتای ۸ ۲ مرداد در سایه فضای بازی که در کشور به وجود آمده بود حرکت هایی پراکنده و ناموفق در جهت باز پس گیری زمین های غصبی صورت گرفت. (برای اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب مسئله زمین در صحرای ترکمن- اثر دکتر منصور گرگانی)

در شرایط تزلزل استبداد سلطنتی در سال ۷ ٥ ، روستائیان ترکمن حرکت باز پس گیری زمین های غصبی را درچند روستای ترکمن صحرا آغاز کرده بودند. در چنین شرایطی فداییان ترکمن؛ متشکل از تعدادی از روشنفکران جوان ترکمن؛ در تظاهرات ضد استبدادی ـ ضد شاهی شعار "استرداد زمین های غصبی" را به میان کشیدند. این شعار خواست عمومی روستاییان و دهقانان ترکمن بود. روستاییان ترکمن تحت هدایت و سازمان گری فداییان ترکمن، روند باز پس گیری زمین ها را با تشکیل شوراهای روستایی، ابعادی گسترده تر بخشیدند. ادامه این روند در اسفند ۷ ٥ ٣ ۱ منجر به تشکیل "ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا" گردید.
"تحصیل به زبان ترکمنی"
هدف اساسی دیگر جنبش ملی ترکمن احیای زبان ملی ترکمن بود. به دنبال تثبیت قدرت رضا شاه در مرکز و به موازات تصرف اراضی ترکمن صحرا ، زبان ترکمنی مورد شدیدترین تضییقات و محدویت ها قرار گرفته بود، به طوری که استفاده از زبان ترکمنی در مدارس مطلقا ممنوع گردیده و کار برد زبان ترکمنی در ادارات چه به شکل کتبی و چه شفاهی غیرقانونی اعلام گردید. روند تبعیض و تحقیر زبان و فرهنگ ترکمنی در دوره پهلوی دوم نیز ادامه یافت. زمانی که شرایط انقلابی در کشور فراهم شد، توده های مردم ترکمن احیا زبان مادری و فرهنگ ملی خود را به عنوان خواسته ای مبرم در دستور مبارزاتی خود قرار دادند، که انعکاس آن در شعار "تحصیل به زبان ترکمنی" بازتاب یافت. به دنبال سقوط حکومت شاه، کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن تشکیل گردید. این کانون در جهت ترویج فرهنگ واحیای زبان ترکمنی اقداماتی نظیر برگزاری کلاس های آموزش زبان ترکمنی، چاپ و نشر کتب و نشریه وآثار ترکمنی، ایجاد کتابخانه در اکثر مراکز روستایی وغیره مبادرت کرد.
حق تعیین سرنوشت!
یکی از اهداف اساسی جنبش ملی ترکمن برخورداری از حق تعیین سرنوشت خود، در چارچوب ایرانی آزاد، یک پارچه و دمکراتیک بود. این هدف سیاسی و اساسی ریشه در تاریخ ملت رنجدیده و ستمدیده ترکمن داشت. در اواخر قرن نوزده سرزمین ترکمن ها براساس توافق دو قدرت جهانی یعنی دولت تزاری روسیه و دولت استعماری انگلیس بین سه کشور روسیه، ایران و افغانستان تقسیم می گردد. علیرغم این قرارداد ننگین، تا اواخر دوره قاجار، ترکمن های ایران از آزادی و استقلال خود در ترکمن صحرا برخوردار بودند. حکومت قاجار از روحیه مستقل و آزادگی ترکمن ها چندان دلخوشی نداشت و در صدد بود که به هــــر تــرتیبی شده آزادی تــرکمن ها را سلب کرده و آن ها را به اسـارت درآورد. این آرزوی آنــها تــوسـط رضا خان میر پنـچ در سال ٣ ۰ ٣ ۱ به تحقق پیوست و صحرای ترکمن به تدریج و در سال ۲ ۱ ٣ ۱ به طور کامل جزو مایملک رضاشاه گردیده و ترکمن ها مجبور شدند که برای وی بیگاری کنند. در واقع ترکمن صحرا به یک منطقه شبه استعماری تبدیل شد، منطقه ای که سیاست اعمال بیگاری در آن آشکارا و به شکل خشن تا سال ۰ ۲ ٣ ۱ به کار بسته می شد. ترکمن صحرا بیشترین زیان ها را از پروژه یکسان سازی (آسمیلاسیون) رضاشاه که در سراسر ایران اعمال می شد متحمل شد. ادامه سیاست یکسان سازی بعد از وی توسط پسرش محمد رضا شاه در اشکال متنوع تری ادامه یافت. ترکمن ها در تمام این دوران برای حفظ هویت و بقای ملی خود در برابر این سیاست به اشکال گوناگون مقاومت و مبارزه کردند و رسیدن به حق تعیین سرنوشت خود را در دل پروراندند. و بالاخره با سقوط شاه آرزوی دیرینه خود را به شکل زیر فرمولبندی کردند.
" لغو تمام محدویت های ملی و فرهنگی، سپردن مصالح خلق ترکمن به دست خلق ترکمن که باید خود در تعیین سرنوشت خویش اقدام کنند و در چارچوب ایرانی آزاد و یک پارچه، به طور کامل از آزادی های فرهنگی، مذهبی و دیگر آزادی ها برخوردار باشند." (اعلامیه شماره ۱ ـ ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحراـ ٥ ۱ ـ ۱ ـ ۸ ٥ ـ از کتاب زندگی و مبارزه خلق ترکمن)
آرزوی رسیدن به اهداف نام برده ترکمن ها را به وجد و شور واداشته بود. همان طور که قبلا نیز اشاره شد هرسه این اهداف توسط بخشی از روشنفکران ترکمن که با عنوان "فداییان ترکمن" فعالیت می کردند در تظاهرات، اعلامیه ها و بحث های اجتماعات مطرح شد. با تعمیق جنبش به ویژه بعد از تشکیل کانون و ستاد توسط روشنفکران ترکمن، توده های مردم آن ها را به عنوان رهبران و سازمان گران جنبش خود پذیرفتند. وحدت و یگانگی کم نظیری بین فعالان سیاسی و توده های ترکمن بوجود آمد.
حکومت اسلامی تازه به قدرت رسیده جنبشی را که با اهداف انسانی، آزادی خواهانه و فراگیر در گوشه ای از کشور به حرکت در آمده بود و با اهداف و موازین آن ها هم خوانی نداشت را برنتابید. لذا به قصد سرکوب این جنبش در ۶ فروردین ۸ ٥ ٣ ۱ به متینگ مسالمت آمیز ترکمن ها در گنبد کاوس، مرکز ترکمن صحرا، که به مناسبت رفراندوم "جمهوری اسلامی آری یا نه" برگزار شده بود حمله نظامی کرده و جنگی نا برابر را به ترکمن ها تحمیل نمود.
زمانی که کمیته چی های خمینی به متینگ ترکمن ها آتش گشودند و تعدادی را کشته و عده ای را زخمی کرده و تعدادی را نیز دستگیر کردند، هیچ یک از فعالان سیاسی ترکمن هیچ تصوری از چگونگی سازمان دادن مقاومت مردم در مقابل این یورش نداشتند. نه تجربه جنگ مسلحانه ای بود، نه اسلحه و مهماتی برای یک مقاومت مسلحانه در برابر نیروهای نظامی مجهز به اسلحه های مدرن با مهمات کافی و وافی در کار بود. مردم خشمگین و روشنفکران بهت زده بودند. حتی تعدادی از کادرهای اصلی سازمانگران و فعالان جنبش ملی ترکمن در همان روز یعنی ۶ فروردین به دست مهاجمین اسیر شدند و تعدادی نیز در خارج از شهر و در پی کار و مأموریت های کاری بودند، و تعدادی نیز در اثر حمله ضربتی نیروهای خمینی در خانه هایی محبوس شده بودند. فقط تعداد معدودی از این کادرها در میان مردم و با مردم بودند. با همه این ها، تصور یک سره کردن کار جنبش ملی ترکمن ها از سوی خمینی و طرفدارانش اشتباه از آب در آمد. چرا؟
خود آگاهی ملی
پاسخ این چرا را باید در دو عامل تعیین کننده جستجو کرد. یک ـ همان طور که در آغاز نیز اشاره کردم، مردم ترکمن علاوه بر مبارزه علیه استبداد سلطنتی به عنوان عامل اصلی بدبختی و فلاکت و اسارت خود، به دنبال خواسته های مشخصی مانند استقلال سیاسی، بازپس گیری زمین های غصبی و احیای فرهنگ و زبان ملی خود بودند. نسبت به این اهداف و منافع خود آگاهی داشتند و هیچ یک از این خواسته ها کلی و مبهم نبودند. در عین حال مردم ترکمن نمی خواستند فرصت تاریخی را که در اثر سقوط استبداد سلطنتی بوجود آمده بود از دست بدهند. مردم ترکمن با وجود تمام کمبودها و نارسایی ها توانستند مقاومت را سازمان دهند و سازمانگران و هدایتگران فکری خود را در برابر یورش مسلحانه رژیم که هدفش تداوم بخشیدن اسارت و اضمحلال ترکمن بود، به پیش برانند.
عامل دوم و چه بسا عامل مهمتر را باید در خود آگاهی، شعله ور شدن شور و احساسات ملی ملت ترکمن جستجو کرد. در آن شرایط هر ترکمنی احساس می کرد که به ملت ترکمن تعلق دارد و اکثریتِ مردم جامعه ترکمن طوری رفتار می کردند که آن ها یک ملت هستند. مصداق های این اراده و کنش را می توان در شعارها، پوشش زنان ترکمن، مشارکت فراگیر و گسترده زنان ترکمن در فعالیت های سیاسی و اجتماعی، نام گذاری های کودکان، نام گذاری شهرها،مدارس ، خیابان ها و میادین،اشعار شاعران، آهنگ های باغشی ها، احیای آیین و سنت هایی نظیر شورا و غیره به وضوح مشاهده کرد.
خودآگاهی پدیده ای بود که از دل توده های مردم ترکمن و طی یک روند جزر ومدی زمانی شکل گرفته بود و آن نه دست پخت روشنفکران بود و نه محصول این رویدا د و یا آن حادثه. این آگاهی ذوق، نوآوری و نو آزمایی و خطر پذیری را نزد ملت ترکمن بیدار کرده بود و در آن شرایط آنان حاضر بودند نه به خاطر منافع شان که برای شور و احساسات شان کشته شوند. این بیداری جمعی و آگاهی ملی به سرعت ترکمن صحرا و حتی مناطق ترکمن نشین خراسان را نیز درنوردید.
جنگ تحمیلی به قیمت قربانی شدن جان بسیاری از انسان ها بعد از ۹ روز در ٥ ۱ فروردین ۸ ٥ ٣ ۱ به پایان رسید. پس از جنگ در طول سال ۸ ٥ فعالیت های شورائی به اوج خود رسید و بخش عمده زمینهای غصبی به کنترل روستاییان و شوراهای روستایی در آمد. ترکمن صحرا به سرزمین شوراها شهرت یافت. این اقدامات تأثیر مثبتی بر جنبش های دهقانی سراسر ایران گذاشت. از هر گوشه و کنار کشور برای دیدن و شنیدن کار شوراهای دهقانی به ترکمن صحرا می آمدند. در عین حال تحت تأثیر این روند حکومت اسلامی به تشکیل هیأت های ۷ نفره مبادرت ورزید که اساسا کاری را که ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا انجام می داد، به پیش می بردند و در طول همان سال همکاری های بسیار نزدیک با ستاد داشتند. جهاد سازندگی نیز در همین راستا در خط آبادانی و عمران اقداماتی انجام داد.
اقداماتی که در طول این مدت توسط فعالین سیاسی و توده های آگاه مردم انجام شد نشان داد که جنبش ملی در شرایط دمکراتیک کشور، حتی بدون داشتن دولت ملی مستقل ظرفیت حل مسایل هویت ملی و فرهنگی، سرزمین، همبستگی ملی و تحقق حقوق دمکراتیک را داراست.
حکومت اسلامی قبل از جنگ گنبد، جنگی را در سنندج کردستان براه انداخته بود. در طول سال ۸ ٥ رژیم جنگ های دیگری را در شهرهای مختلف کردستان براه انداخت. روزنامه آیندگان که تریبون آزادیخواهان بود تعطیل شد. در اواخر تابستان در مقطع جنگ پاوه، خمینی طی یک سخنرانی رادیویی از اعطای حق خودمختاری به خلق کرد سخن گفت. سخنان وی از سوی ملیت های تحت ستم با شادی استقبال گردید. ترکمن ها شادمانانه این وعده (دروغین) خمینی را به فال نیک گرفتند. در آبان ماه سفارت آمریکا توسط دانشجویان طرفدار خمینی تسخیر شد و کارمندان آن به گروگان گرفته شدند. دولت موقت بازرگان استعفا داد.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی در ماده ای ٥ ۱ و ۹ ۱ آموزش زبان مادری به رسمیت شناخته شد.
اگر کمی دقت کنیم می بینیم که حکومت اسلامی در همه زمینه ها، به خواسته ها و حقوق ترکمن ها (و دیگر ملیت های ایرانی) عمدتا در حرف و اندکی در عمل صحه گذاشته و با این رهیافت سیاسی حکومت قصد داشت به تدریج ابتکار عمل را از دست روشنفکران و فعالان سیاسی ترکمن خارج کند. سیاست های حکومت چندان هم بی ثمر نبود. به طوری که در آستانه یورش بهمن ماه ۸ ٥ ٣ ۱ رژیم پشتوانه مردمی فعالین سیاسی و روشنفکران ترکمن را بی آن که این روشنفکران خود متوجه باشند، توانسته بود منفعل نماید. حالا سیاست پردازان و کارگزاران جماران تا چه حد آگاهانه و تا چه میزان پراگماتیستی این خط را پیش برده بودند موضوعی دیگر است.
نتیجه یورش بهمن ماه رژیم علیه ترکمن ها برچیده شدن فعالیت های علنی، دستگیری بخشی از کادرها و فعالین و اعدام تعدادی از آن ها بود. زمین های استردادی در کنترل شوراها بود و حل مسئله مالکیت برزمین یکی از مسایل منطقه بود که رژیم تا سال ۷ ۶ از حل آن عاجز بود.
حکومت اسلامی از همان بدو تولدش نشان داد که تحمل هیچ نیرویی غیر از خود را ندارد. ابتدا دو جنگ برادر کشی به ملت ترکمن تحمیل کرد و به دنبال آن مقاومت و مبارزه ترکمن ها برای بهسازی و نوسازی ترکمن صحرا را بهانه ی تشدید تبعیض در کلیه شئون اجتماعی ـ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی قرار داد و به خشن ترین شکلی حقوق ابتدایی و انسانی ترکمن ها را پایمال نمود.
جنبش ملی ترکمن به خاطر حفظ همبستگی و دفاع از حقوق وهویت ملی خود هزینه گزافی پرداخت. در ازای این هزینه دانایی و آگاهی ملی اش را عمیق تر و غنی تر ساخت. معمولا آگاهی را چیزی ثابت، پایدار و با دوام تصور می کنند. اما در حقیقت چنین نیست. آگاهی نیز پدیده ای متغیر و رشد یابنده است و برای کسب آن باید زحمت کشید و رنج برد. آگاهی فراورده خطا ها و اشتباهات انسان هاست و انسان های آگاه و دانا توان تغییر و بهتر سازی واقعیت را دارند.
بهمن 1392

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی