آنکه باد می کارد، طوفان می درود
بنا به روایات مختلف رسمی و غیر رسمی حرکت مردم عرب اهواز ازاعتراض به نامه ای که حاوی جابجایی ترک های آذری در مناطق عرب نشین اهواز بود، شروع شد. و در ادامه خود منجر به کشته شدن چند ده نفر وزخمی گشتن چند صد نفر و دستگیری بیش از هزار تن گردید. در پی این حوادث در اهواز و حومه آن حکومت نظامی برقرار شد.
دولتمردان و زمامداران ج.ا. علت حرکت اعتراضی عرب های ساکن اهواز و حومه را دسیسه های "تجزیه طلبانه" اعلام نمودند. ناسیونالیست های فارس همصدا با حکومت این حرکت اعتراضی مردم عرب را توطئه کشورهای خارجی بویژه کشورهای همسایه عربی قلمداد کردند.بعضی از مسئولان بالای حکومتی مثل آقای محسن رضائی این حرکت را به حساب نیروهای امنیتی انگلیسی گذاشتند. برخی مانند سازمان سوسیالیست ها عاملان این حرکت مردم را ستون پنجم آمریکا دانسته اند.
براستی علل و زمینه های این شورش اعتراضی چیست؟ آیا افشا شدن یک نامه، که آن هم گفته میشود جعلی است؛ می تواند باعث به خیابان ریختن مردم آنهم به این شدت و حدت گردد؟ به نظر می رسد که این دلیل محکمی برای توضیح چرائی حوادث اهواز نیست.
طبعا افشا شدن نامه نقش جرقه را در شعله ور کردن آتش خشم مردم داشته است. اما خود نامه به تنهائی هرگز قادر نیست یک حرکت اعتراضی این چنینی را برانگیزد. علل این شورش را از جمله میتوان در:
ـــ توهین وتحقیر مداوم مردم عرب خوزستان، تبعیض شدید علیه آنان بطوریکه گستاخی تا بدان جا میرسد که عرب های خوزستان را غیر ایرانی میخوانند.( «...ما ایرانیان با عرب های خوزستان سالیان سال بطور مسالمت آمیز زندگی کرده ایم.» مصاحبه حمید زنگنه، عضو مجلس هفتم، با نشریه همدلی در اهواز.)
ـــ غصب زمین های کشاورزی از روستائیان عرب ساکن منطقه تخت عنوان اجرای سیاست "آمایش سرزمینی". اجرای این سیاست از دوران ریاست جمهوری رفسنجانی آعاز شده است. پیامد این سیاست نابودی چندین روستا و بیخانمانی دهها هزار روستائی و رانده شدن آنان به حاشیه شهرها از جمله اهواز بوده است. (برای اطلاع بیشتر به مصاحبه آقای نواصری ؛ روزنامه نگار عرب اهوازی با سایت شهروند رجوع کنید.)
ـــ افزایش فزاینده بیکاری،
ـــ گسترش سرسام آور اعتیاد بویژه در بین جوانان عرب،
ـــ گسترش فقر و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی.
جان کلام اینکه، هـر گاه مردمی همواره مورد توهین و تحقیر قرار گیرند و حقوق شهروندی به خشن ترین شکل ممکنه از آنان سلب شود؛ هویت ملی و فرهنگی این مردم به باد تمسخر گرفته شود و موجودیت آنان مورد انکار قرار گیرد؛ تعداد بسیار زیادی از خانواده های عرب حتی محتاج نان شب باشند و در بین جوانان به جای ایجاد کار و اشتغال مواد مخدر پخش شود و...ناگزیر کاسه صبر مردم لبریز شده ودست به اعتراض و شورش علیه وضع موجود و مسببین این وضع خواهد زد. به یک کلام آنکه باد می کارد لاجرم طوفان می درود.
دولتمردان و زمامداران ج.ا. علت حرکت اعتراضی عرب های ساکن اهواز و حومه را دسیسه های "تجزیه طلبانه" اعلام نمودند. ناسیونالیست های فارس همصدا با حکومت این حرکت اعتراضی مردم عرب را توطئه کشورهای خارجی بویژه کشورهای همسایه عربی قلمداد کردند.بعضی از مسئولان بالای حکومتی مثل آقای محسن رضائی این حرکت را به حساب نیروهای امنیتی انگلیسی گذاشتند. برخی مانند سازمان سوسیالیست ها عاملان این حرکت مردم را ستون پنجم آمریکا دانسته اند.
براستی علل و زمینه های این شورش اعتراضی چیست؟ آیا افشا شدن یک نامه، که آن هم گفته میشود جعلی است؛ می تواند باعث به خیابان ریختن مردم آنهم به این شدت و حدت گردد؟ به نظر می رسد که این دلیل محکمی برای توضیح چرائی حوادث اهواز نیست.
طبعا افشا شدن نامه نقش جرقه را در شعله ور کردن آتش خشم مردم داشته است. اما خود نامه به تنهائی هرگز قادر نیست یک حرکت اعتراضی این چنینی را برانگیزد. علل این شورش را از جمله میتوان در:
ـــ توهین وتحقیر مداوم مردم عرب خوزستان، تبعیض شدید علیه آنان بطوریکه گستاخی تا بدان جا میرسد که عرب های خوزستان را غیر ایرانی میخوانند.( «...ما ایرانیان با عرب های خوزستان سالیان سال بطور مسالمت آمیز زندگی کرده ایم.» مصاحبه حمید زنگنه، عضو مجلس هفتم، با نشریه همدلی در اهواز.)
ـــ غصب زمین های کشاورزی از روستائیان عرب ساکن منطقه تخت عنوان اجرای سیاست "آمایش سرزمینی". اجرای این سیاست از دوران ریاست جمهوری رفسنجانی آعاز شده است. پیامد این سیاست نابودی چندین روستا و بیخانمانی دهها هزار روستائی و رانده شدن آنان به حاشیه شهرها از جمله اهواز بوده است. (برای اطلاع بیشتر به مصاحبه آقای نواصری ؛ روزنامه نگار عرب اهوازی با سایت شهروند رجوع کنید.)
ـــ افزایش فزاینده بیکاری،
ـــ گسترش سرسام آور اعتیاد بویژه در بین جوانان عرب،
ـــ گسترش فقر و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی.
جان کلام اینکه، هـر گاه مردمی همواره مورد توهین و تحقیر قرار گیرند و حقوق شهروندی به خشن ترین شکل ممکنه از آنان سلب شود؛ هویت ملی و فرهنگی این مردم به باد تمسخر گرفته شود و موجودیت آنان مورد انکار قرار گیرد؛ تعداد بسیار زیادی از خانواده های عرب حتی محتاج نان شب باشند و در بین جوانان به جای ایجاد کار و اشتغال مواد مخدر پخش شود و...ناگزیر کاسه صبر مردم لبریز شده ودست به اعتراض و شورش علیه وضع موجود و مسببین این وضع خواهد زد. به یک کلام آنکه باد می کارد لاجرم طوفان می درود.
تجزیه طلب کیست؟
یکی از اتهاماتی که به تظاهرکنندگان عرب خوزستانی زده می شود، اتهام تجزیه طلبی است. متأسفانه مدعیان هیچگونه دلیل مستند
ومدللی در اثبات اتهام تجزیه طلبی مردم معترض ارائه نمی کنند. برعکس دلایل و شواهد بیشماری در جهت عکس مسأله وجود دارد و آن اینکه ملت(قوم) عرب ایران دوشادوش دیگر ملل(اقوام) ساکن ایران در دفاع از تمامیت ارضی کشور تا پای جان و تا آخرین قطره خون ایستادگی کرده است. از جمله میتوان به جنگ ویرانگر 8ساله با عراق اشاره کرد.
در واقع ایران سرزمین ملل و اقوام گوناگونی است که در طول دست کم صد ها سال دوشادوش یکدیگر در ساختن و آبادانی آن کوشیده اند. و در شرایط بحرانی و جنگ از وجب وجب خاک ایران دفاع کرده اند. در عین این وحدت و همبستگی ملل و اقوام ایرانی دارای تفاوت ها و تمایزات کاملا آشکاری هستند. تمام مسأله در پذیرش و رسمیت بخشیدن این تفاوت ها و یا رد و انکار آنها خلاصه میشود. متأسفانه بسیاری از نیروهای سیاسی کشورمان و سکانداران قدرت، نظر بر انکار ورد تفاوت های ملی، قومی، مذهبی و غیره دارند. باوری که تلاش میکند به روی تفاوت های قومی موجود در ایران سرپوش بگذارد باوری غیر دمکراتیک است و از حل مسأله ملی طفره می رود . خاصه در یک حکومت غیر دمکراتیک علاقه شدیدی بر نفی اقلیت های ملی و قومی وجود دارد. اشکال نفی از آسیمیله کردن(مٍثلا کوچاندن؛ اجباری و یا طبق نقشه؛ یک گروه قومی نظیر ترکهای آذری به خوزستان ویا زابلی های سیستانی به ترکمن صحرا) تا سرحد امحاء فیزیکی را در بر میگیرد. حکومت های غیردمکراتیک بویژه حکومت های توتالیتر همگان را مجبور میکنند تا همرنگ آنان گردند.اگر اقلیت های ملی و قومی از پذیرش امتناع نمایند تجزیه طلب محسوب می شوند. وطبق این باور سزای تجزیه طلبان زندان ومرگ است.
اما درباورو شرائط دموکراتیک یکسان سازی جائی ندارد بلکه تفاوت های ملی، مذهبی وقومی ... به رسمیت شناخته می شود. و در یک حکومت دمکراتیک سیاست درست حل مسایل و مشکلات قومی از طریق آگاهی بر این تفاوت ها و پذیرش این تفاوت ها وبررسی واقع بینانه معضلات جهت دستیابی به یک توافق همه جانبه صورت میگیرد، نه از راه تلاش برای امحاء ونفی.
اصولا دمکراسی در رابطه با حقوق مخالف و برسمیت شناختن تفاوت ها معنا دارد. و اختلافات در جامعه ازطریق نهاد هایی که مردم بوجود آورده اند جهت دستیابی به راه حل عاقلانه و عادلانه مورد بحث و تفحص قرار میگیرد.
این نوشته را با بندی از اعلامیه جهانی حقوق بشر(مصوبه1948) به پایان میبریم:
هرکس حق ملیت و شهروندی دارد و هیچ نهادی نمی تواند این حقوق را از او سلب کند، یا ملیت او را تغییر دهد.
اورمان
در واقع ایران سرزمین ملل و اقوام گوناگونی است که در طول دست کم صد ها سال دوشادوش یکدیگر در ساختن و آبادانی آن کوشیده اند. و در شرایط بحرانی و جنگ از وجب وجب خاک ایران دفاع کرده اند. در عین این وحدت و همبستگی ملل و اقوام ایرانی دارای تفاوت ها و تمایزات کاملا آشکاری هستند. تمام مسأله در پذیرش و رسمیت بخشیدن این تفاوت ها و یا رد و انکار آنها خلاصه میشود. متأسفانه بسیاری از نیروهای سیاسی کشورمان و سکانداران قدرت، نظر بر انکار ورد تفاوت های ملی، قومی، مذهبی و غیره دارند. باوری که تلاش میکند به روی تفاوت های قومی موجود در ایران سرپوش بگذارد باوری غیر دمکراتیک است و از حل مسأله ملی طفره می رود . خاصه در یک حکومت غیر دمکراتیک علاقه شدیدی بر نفی اقلیت های ملی و قومی وجود دارد. اشکال نفی از آسیمیله کردن(مٍثلا کوچاندن؛ اجباری و یا طبق نقشه؛ یک گروه قومی نظیر ترکهای آذری به خوزستان ویا زابلی های سیستانی به ترکمن صحرا) تا سرحد امحاء فیزیکی را در بر میگیرد. حکومت های غیردمکراتیک بویژه حکومت های توتالیتر همگان را مجبور میکنند تا همرنگ آنان گردند.اگر اقلیت های ملی و قومی از پذیرش امتناع نمایند تجزیه طلب محسوب می شوند. وطبق این باور سزای تجزیه طلبان زندان ومرگ است.
اما درباورو شرائط دموکراتیک یکسان سازی جائی ندارد بلکه تفاوت های ملی، مذهبی وقومی ... به رسمیت شناخته می شود. و در یک حکومت دمکراتیک سیاست درست حل مسایل و مشکلات قومی از طریق آگاهی بر این تفاوت ها و پذیرش این تفاوت ها وبررسی واقع بینانه معضلات جهت دستیابی به یک توافق همه جانبه صورت میگیرد، نه از راه تلاش برای امحاء ونفی.
اصولا دمکراسی در رابطه با حقوق مخالف و برسمیت شناختن تفاوت ها معنا دارد. و اختلافات در جامعه ازطریق نهاد هایی که مردم بوجود آورده اند جهت دستیابی به راه حل عاقلانه و عادلانه مورد بحث و تفحص قرار میگیرد.
این نوشته را با بندی از اعلامیه جهانی حقوق بشر(مصوبه1948) به پایان میبریم:
هرکس حق ملیت و شهروندی دارد و هیچ نهادی نمی تواند این حقوق را از او سلب کند، یا ملیت او را تغییر دهد.
اورمان
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی