۱۳۹۳-۱۲-۱۰

به یاد «آرقا»، جان شیفته ای که به صحرای تورکمن عشق می ورزید

اورمان
11 فروردین 1393

 

 سی و پنچ سال پیش به "جستجوی تو بر درگاه کوه" در آغوش صحرا و "در آستانه باد و علف" گریه کردیم. اما از تو جز نام، نامی نیکو در دل صحرا باقی نماند.
قربان شفیقی در سال ۱٣٣٤در بندر ترکمن به دنیا آمد. خانواده اش در زمانی که او هشت ساله بود به علت فشار اقتصادی ونداری مجبور به مهاجرت به گنبد شد. در زمانی که دوم دبیرستان بود مادر عزیزش را از دست داد. نخستین معلم قربان در زندگی اش رنج او و اندوه دیگران بود. او در تلاطم رنج و فشار درد های ناشی از نابرابری های اجتماعی و فرهنگی پرورش یافت. او به جای تسلیم در مقابل ناملایمات زندگی به چالش و دست پنجه نرم کردن با آن ها پرداخت، نه گفتن را یاد گرفت و آموخت که در برابر زور و زورمداران باید ایستاد ، و آموخت که این ایستادگی بدون دانش وآگاهی و هزینه دادن راه به جایی نمی برد. او همزمان، به کسب دانش از یک سو و کار و فعالیت اجتماعی از سوی دیگر پرداخت. در پشت چهره آرام و متین او روح سرکشی قرار داشت. این روح سرکش او با تجارب اجتماعی و آگاهی و دانش در هم آمیخت و ازاو جان شیفته ای آفرید، جانی که با وجدانی بیدار با انسان ها و مسایل انسانی برخورد می کرد.
قربان با متانت و فروتنی بی غل وغش خود دوستان و رفقایش را آرقا صدا می کرد. آرقا در زبان ترکمنی به معنای برادر، پشتیبان و یاور است. این کار او باعث شد که به تدریج به او لقب آرقا داده شود. این لقب براستی برازنده او بود چرا که آرقا واقعا یاور و پشتیبان دوستان و آشنایانش بود. او در حل مشکلات آنها صادقانه و با تمام وجود مایه می گذاشت و اکثرا نیز عاقلانه ترین راه حل ها را می یافت.
زندگی آرقا کوتاه بود ولی شخصیت او ژرف و دارای ویژگی هایی بود که ما نمونه های بسیار معدودی مثل او را درتاریخ ترکمن های معاصر داریم. او نمونه برجسته یک انسان مسئول بود که زندگی را در جریان سکون آن نمی جست، او سکون و ایستایی را گندیدگی و مرگ می پنداشت. او در جستجوی دنیایی دیگر، دنیایی بهتر بود. او حماسه گوراوغلی و مردانگی ها و حتی حیله گری های گوراوغلی را دوست می داشت. آرقا انسان ها را آنگونه که بودند می دید و احترام می گذاشت. به همین خاطر نیز دوست نداشت به دوستان و رفقایش درس اخلاق دهد. این ویژگی او باعث اعتماد اخلاقی دیگران به او گردید. در روند مبارزات سیاسی نیز او رهبر سازمانگری بود. مدیریت او در جنبش های اعتراضی دانشجویان تهران، نقش سازمان گرانه آرقا در ایجاد هسته های سیاسی مخفی، و متشکل وفعال کردن اکثر ترکمن های مقیم تهران و براه انداختن برنامه های شعر خوانی ترکمنی و نقش مؤثر او درپیوند دادن دانشجویان و روشنفکران ترکمن سراسر ایران و بالاخره نقش بی بدیل او در تدوین و تنظیم برنامه های جنبش ملی ترکمن ها در سال٥۷ از جمله کارهای اوست.
آرقا به صحرای ترکمن عشق می ورزید و جان شیفته او برای ساختن صحرایی پر از عشق و آرامش قرار و آرام نداشت، و هیچ گونه ظلم و زورگویی را برنمی تابید و برای از بین بردن هر ستمی عزیزترین گوهر وجودش، جان شیرنش را در این راه نهاده بود.اما دریغا که به طور تصادفی، تصادفی شوربختانه و شوم، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بعد از چندین روز جدال با مرگ در پانزدهم فروردین ۱٣٥۸ ، روزی که جنگ گنبد خاتمه یافته و کبوتر صلح بر فراز گنبد به پرواز درآمد، چشم از جهان فروبست. "و ما همچنان دوره می کنیم شب را و روز را".

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی