۱۳۸۵-۰۱-۰۹

سرنوشت انسان در دست خودش است، اما نه در ایران

می گویند که سرنوشت انسان در دست خودش است. این گزاره شاید درست باشد، اما در ایران چندان اعتباری ندارد. چون انسان های ایرانی سرنوشت شان در دست خوشان نیست بلکه در دست حکومتگران و قدرت مداران جمهوری اسلامی است.

برای نمونه، چند روز پیش خبری بود مبنی بر این که حکومت ایران یک میلیارد و پانصد میلیون دلار به دولت سری لانکا داده است. این مبلغ کلان در اقتصاد بحران زده سریلانکا تأثیرات سریع و مستقیمی بر جای گذاشت به طوریکه یکی از آن ها تقویت ارزش واحد پولی این کشور در برابر دلار فقط در عرض یک روز بود.

این وام کلان زمانی به سریلانکا اعطا می شود که فقر و بیکاری، نداری و نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی در اقصی نقاط کشور بیداد می کند. گرد وخاک فراموشی و نکبت سرتا پای شهر قدیمی گمیش دفه و بسیاری از شهرهای ایران را فراگرفته است، جوانان بندر ترکمن با تحصیلات عالی دربدر به جستجوی کارند، صیادان دریای خزر تورهایشان همچنان خالی است، جوانان از هر گوشه این مملکت بی آینده برای تأمین رزق روزی خود راهی مناطق ناشناخته می شوند و اکثرا نیز بدون نتیجه بد بخت تر از گذشته باز می گردند. بسیاری از کارگرانی که مشغول به کارند اولا حقوق شان کفاف زندگی شان را نمی کند و مهمتر از آن همان چندر غاز هم در موعد مقرر به دستشان نمی رسد.

در حاشیه خبر اصلی ما، اشاره شده بود که سریلانکا سالیانه سی میلیون کیلو گرم چای به ایران صادر می کند. طبیعیتا صدور چای به ایران امنیت اقتصادی چای کاران سریلانکایی را تأمین می کند. اما چه اثراتی بر همکاران ایرانی آن ها می گذارد؟ اثر این سیاست ضد ملی در یک کلام ورشکستگی چای کاران کشور بویژه چای کاران گیلانی است. نتیجه واردات چای از سریلانکا و دیگر کشورها، منجر به این شد که چای کاران لاهیجانی مزارع چای را آتش بزنند و برای بنای ساختمان وویلا به فروشند و خود شان به خیل میلیونی بیکاران و حاشیه نشین های کلان شهرها به پیوندند.

اگر مردم ایران سرنوشت شان در دست های خودشان بود، به هیج روی اجازه نمی دادند که چنین تصمیمی اتخاذ شود و به بی خانمانی چایکاران گیلانی و تشدید بی عدالتی های اجتماعی و اقتصادی در سراسر کشور منجر گردد.

نوروز آیدیمی

Nowruz Aydymy
Sawuldy gyslar, sayrady guslar
Gözuniz aydin dogan - gardaslar.
Calyn sadiyan, bolun sadiyan,
Toydur, bayramdir ili yasadyan.
Geldi Nowruzum, jossun gowuzum,
Tirsege galsyn kulli Oguzum.
Toylar tutulsyn, atlar capylsyn,
Juwan yaslaryn basy catylsyn.
Acylsyn göwun, cözulsin duwun,
Sözi azasan, yarassyn bu gun.
Geldi nowruzum, jossun gowuzum,
Tirsege galsyn Kulli Oguzum.
Turkmen aidymyndan

۱۳۸۵-۰۱-۰۷

در باره انتخابات ریاست جمهوری

اورمان
21 آذر 1387
سناریوی نمایش "انتخابات ریاست جمهوری" به کارگردانی شورای نگهبان و ولی فقیه بزودی به روی صحنه خواهد رفت. این که چه کسی قهرمان این نمایش خواهد بود و جه مأموریتی را به دوش خواهد گرفت کمی بعدتر بر همگان معلوم خواهد شد. البته برنامه مقدماتی این سناریو با بازار گرمی جناح های گوناگون حکومتی چندی است که آغاز شده است.   

به نظر می رسد نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی به سیاق گذشته عمل نمایند. چرا که هیچ گونه علایمی دال بر نوید حرکت جدید و موضع گیری نوین در میان ایشان باشد، به چشم نمی خورد. یعنی؛ این بار نیز گروهی از اپوزیسیون با صدور اعلامیه هایی مردم را به تحریم فرا خواهند خواند، دسته ای نیز از جناح کاندیداهای "اصلاح طلب" حمایت خواهند کرد و عده ای نیز به طور "مشروط" در انتخابات شرکت خواهند نمود. 

اپوزیسیون جمهوری اسلامی تقریبا در همه انتخابات همین روش را در پیش گرفته است. ولی میزان کارایی و یا ناکامی این شیوه برخورد به انتخابات به ندرت مورد جمعبندی و تحلیل جدی  قرارگرفته است. می توان به جرأت گفت که اپوزیسیون در یک دور تسلسل دایره وار گیر کرده است و توان خروج از این دایره را نیز نمی یابد. شیوه ها ی برخوردش نسبت به جمهوری اسلامی نیز بیشتر از روی غریزه بوده و اکنون به عادت تبدیل شده است و از تحلیل و ارزیابی واقعی فاصله زیادی دارد.  

  طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیمی از شهروندان کشور یعنی زنان از حق انتخاب شدن به سمت ریاست جمهوری محرومند؛ کلیه اقلیت های مذهبی نظیر سنی ها و غیره  همچنین نیروهای سکولار کشور حق انتخاب شدن به این پست را ندارند. بنا براین طبق یک حساب ساده اکثریت بزرگ جامعه ایران از حق انتخاب شدن محروم هستند.

سیستم سیاسی موجود عملا منجر به انحصار قدرت در دست یک گروه معین اجتماعی شده است. طبیعتا انحصار قدرت بدین شکل در روند خود باعث عدم مشروعیت قدرت حاکم می گردد. کارگردانان اصلی جمهوری اسلامی برای کند کردن سرعت این روند و کسب مشروعیت یک دوره با "گفتگوی تمدن ها" یک "قهرمان" را به صحنه می فرستند و دوره ای دیگر با در نظر گرفتن فقر فزاینده مردم کشور با عنوان نمودن "عدالت محوری" "قهرمانی" دیگر را وارد صحنه می کنند. اما هیچ یک از این "قهرمانان" نمی توانند ناجی ملت و کشور گردند. چون ساختار سیاسی حاکم و قانون اساسی کشور معیوب است و کوچکترین اجازه ای به این "قهرمانان" نمی دهد.

در یک جامعه مدنی قدرت حاکم متعلق به همه جامعه است و طبق قانون همه آحاد جامعه حق انتحاب کردن و انتخاب شدن در سیستم سیاسی را دارا هستند. اما در جمهوری اسلامی قانون اساسی این حق را از شهروندان سلب می کند و حتی قوانینی (که توسط خود جمهوری اسلامی به تصویب رسیده است) که به طور جزیی بخشی از حقوق شهروندان و اقلیت های ملی را مورد توجه قرار داده است در طول سی سال هموار از سوی حکومتگران نادیده گرفته شده است. در عین حال کلیه افرادی که تا کنون به پست ریاست جمهوری اسلامی تکیه زده اند، هیچ کدام کوچکترین حرکتی در جهت تغییر این ساختار سیاسی و به زیر پرسش گرفتن قانون اساسی برنداشته اند. برعکس با تمام قدرت کوشیده اند پایه های ساختار سیاسی و قوانینی را که بر ضد ملت است، تحکیم بخشند.  

ترکمن ها و انتخابات ریاست جمهوری

 ترکمن ها یکی از ملیت های تشکیل دهنده کشور ایران هستند. قانون اساسی جمهوری اسلامی از دو سو علیه ترکمنها عمل کرده و می کند.یکی به خاطر ترکمن بودن آن ها که زبان، فرهنگ و قومیتی متمایز با صاحبان قدرت دارند؛ دیگر اینکه، ترکمن ها سنی مذهب اند. همانطور که ذکرش رفت قانون اساسی جمهوری اسلامی فقط به اهل تشییع پیرو ولایت فقیه حق انتخاب شدن به مقام ریاست جمهوری را میدهد. ترکمن بودن عاملی برای اعمال ستم ملی و تبعیض از سوی قدرتمداران جمهوری اسلامی بوده است. یک ترکمن در جمهوری اسلامی و تحت قوانین آن حق آموزش به زبان مادری خود را ندارد، یک ترکمن حق ندارد نام دلخواهش را به  فرزندانش بگذارد، یک ترکمن حق انتخاب شدن به ریاست جمهوری را ندارد،...ترکمن ها حق ندارند اسم سرزمین آبا و اجدادی شان (ترکمن صحرا) را خود انتخاب نمایند، ترکمن ها حق ندارند اسم شهر ها، روستا ها، خیابان و کوچه هایی که عنوان ترکمنی دارند حفظ کنند. ترکمن ها حق دارند از نظر مصرف مواد مخدر در ردیف بالا قرارگیرند، اما ترکمن ها حق ندارند از نظر سرمایه گذاری و توسعه اقتصادی در درجات بالا قرار گیرند، آن ها در بهترین حالت  در رده سوم از آخر قرار می گیرند. طبق قوانین جمهوری اسلامی ترکمن ها برای پیشرفت در جامعه باید خود و تاریخ خود را فراموش کنند، زبان و مسلک و مذهب خود را تغییر دهند و در یک کلام به نوکر حلقه به گوش جمهوری اسلامی تبدیل شوند.

   ترکمن ها  تنها قربانیان ساختار قدرت حاکم و قوانین آن نیستند. اکثریت ایرانیان کمتر و بیشتر دچار محرومیت های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی گشته اند. وقتی که منابع ملی کشور به انحصار اقلیت حاکم درآید و کلیه قوانین در جهت قانونیت بخشیدن به آن باشند برای اکثریت جامعه کشور چیزی باقی نمی ماند. در کشور ما صاحبان قدرت از جمله ولی فقیه و شورای نگهبان همواره فرای قانون قرار دارند، آن ها تلبع قانون نیستند بلکه قانون وابسته به اراده و نیز تابع تعابیر شخصی آن ها است. وضعیت کنونی ایران مصداق این سخن ولتر است که می گوید "آخرین درجه فساد، آنجایی است که قانون برای ظلم به کار گرفته شود." 

آیا مردم ایران همچنان به  تحمل این فساد ادامه خواهند داد و یا این که عزم خود را برای تغییر قوانینی که برای اعمال ستم به کار می روند جزم خواهند کرد،  موضوعی است که زمان نشان خواهد داد.

۱۳۸۵-۰۱-۰۶

حقوق و اخلاق

می‌توان در این روش که مباحث اخلاقی لزوماً محصول برخاسته از اصول عمومی و غیر تجربی (غیر ایمپریک) هستند تردید کرد. می‌توان اخلاق را بر پایه مفهوم “تکلیف” به عنوان یک میراث مسیحی که از طریق کانت به ما رسیده ندید. این دیدگاه، اخلاق را چون نوعی نهاد و مجموعه‌ای از تکالیف می‌بیند. در این نهاد، به قول برنارد ویلیامز فقط “یک تکلیف می‌تواند از پس تکلیفی دیگر بر آید." به عبارت دیگر، اگر حکم اخلاقی شما دال بر رعایت است، آن را به خاطر ملاحظه و بر اساس تکالیف دیگری گرفته‌اید. در این دیدگاه یک مشکل اخلاقی از طریق منطقی با پیدا کردن تکالیف درجه بالاتری حل می‌شود. تکالیفی بر تکالیف دیگر ارجحیت مي‌یابند. در این رقابت بین تکالیف فلسفه اخلاقی شکل می‌گیرد که دائم به دنبال “اصول اولیه کلاسیک” می‌گردد. اولین عیب اینجاست که از این جمع ملاحظات اخلاقی و ارزشی دیگر کنار گذاشته می‌شوند. بعنوان مثال در بحث نیکفر تکلیف رعایت آنقدر سنگین است که ارزش آزادی بیان را تا حد کم کردن صدای رادیو تنزل می‌دهد. مشکل دیگر ایجاد قطب‌های غیر واقعی است. در حقیقت تمام زندگی بشری بین قطب‌هایی می‌گذرد که اخلاقیات سنت کانتی با تکیه بر یک سری از برابر نهاده‌های زور و منطق، حق و رعایت، رد کردن یا مقصر بودن، ساخته است. این جهان بینی ما را به اصرار به سوی خالص گرایی سوق می‌دهد. در این خلوص اخلاقی و اصرارش بر انتزاعات، انتزاعی کردن آگاهی اخلاقی از دیگر واکنش‌های عاطفی، و یا تأثیرات اجتماعی و تاریخی اغلب وسایلی را که با آن با اعضای “منحرف” جامعه برخورد می‌کند از نظر مخفی می‌سازد.در نگاه کردن نزدیک تر به مثال همسایگی و صدای رادیو من تلاش داشتم با آوردن ملاحظات عاطفی و تأثیرات اجتماعی و سابقه تاریخی مردم درگیر و وسایلی که با آن منحرفان از اخلاق درگذشته از سوی “همسایه” تهدید شده‌اند بحث را از چهارچوب رقابت تکلیف با حق خارج کنم و نه اینکه صرفاً و به زمختی بر هنجار رعایت دو جانبه تأکید کرده باشم. از راهی جز جهان بینی کانتی و با تکیه بر حقوق بشر و اندیشه لیبرال می‌توان به همبستگی رسید که خود آغاز بحثی دیگرست.

در راه غلبه بر پراکندگی

اورمان
27 بهمن 1386


دیر زمانی است که ایرانیان، خاصه ایرانیان در غربت از نظر سیاسی و اجتماعی در زمره پراکنده ترین اجتماع های انسانی اند. درد پراکندگی ترکمن ها را نیز رنج می دهد. گستردگی و دامنه پراکندگی از سرزمین مادری آغاز و تا حوزه های جغرافیایی مختاف امتداد یافته و درد این رنج  به همان نسبت فزونی می یابد.

همه، اعم از دلسوزان و اندیشه ورزان تا اهالی بی خیال، با این درد مزمن آشنایند. همگان از رنج آن لب به شکوه و شکایت می گشایند و برای درمان و یا حداقل برای کاستن درد در تلاش اند. تلاشی که بعد از یک عمر هنوز به بار ننشسته است. براستی چرا چنین است و چه باید کرد؟

پاسخ چه باید کرد بسیار ساده است، باید به این پراکندگی خاتمه داد. ولی مشکل کار درست از همین نکته آغاز می شود. این که چگونه می توان به این تشتت پایان بخشید و همدلی و همگرایی را جانشین ان نمود. تا کنون راه ها و شیوه های بسیار گوناگونی ارائه گردیده،  راه حل های بسیاری نیز در بوته آزمایش گذاشته شده است. راه هایی از قبیل برگزاری کنفرانس سراسری، کنگره عمومی، مجمع ملی و غیره بارها از پیشنهاد شده است و در برخی موارد این گونه اجلاس ها برگزار شده، اما متأسفانه نتیجه آن نه بهبود وضعیت که تشدید تشتت بوده است.

برخی از دلسوزان جنبش ترکمن نیز راه کار را در ارائه بیانیه، برنامه، پلاتفرم و نظایر آن جستجو کرده و اقدام به نگارش و تدوین این اسناد نموده و آن را به جمع ترکمن ها ارائه نموده اند. اما نتیجه عملی این تلاش ها نیز چیزی نزدیک به صفر بوده است، در بهترین حالت همان محفل منتشر دهندگان این گونه اسناد توانسته اند تشکلی را محدود به جمع خود سازمان دهند.

در حال حاضر مجموعه فعالین و علاقمندان مسایل جنبش ترکمن دو دسته اند. یکی افرادی هستند که در تشکل های خاص خود گرد آمده اند و بر اساس برداشت و بینش خاص خود یک سلسله فعالیت هایی را تعقیب می کنند.  دسته دیگر افرادی هستند که به هیچ تشکلی وابستگی نداشته و به شکل منفرد و یا محفلی در برخی فعالیت ها شرکت می کنند.

افراد دسته دوم در برخورد به مسایل اجتماعی و سیاسی انعطاف و نرمش بیشتری نسبت به افراد دسته اول از خود نشان می دهند. افراد دسته اول عموما  به خاطر تعلقات گروهی وخاص شان برخوردهای خشن تری از خود نشان می دهند. در هرحال هیچ یک از این ها نتوانسته اند در کاهش پراکندگی نقش مؤثری ایفا نمایند.

علل وضع رنج آور کنونی را می توان در عوامل گوناگون جستجو کرد. یکی وضع عمومی مجموعه ایرانیان و ایران است که بر خلاف تصور بسیاری،  جمهوری اسلامی بسیار هشیارتر و هوشمندتر از مجموعه مخالفین خود است. حکومت اسلامی با استفاده از امکانات وسیع و تجارب غنی خود توانسته است همه مخالفیتش را  یا سرکوب  و یا در حالت گیجی و پاد نگاه دارد.

عامل دیگر مجموعه مسایل فکری و اندیشگی است. به طور مشخص آن چه که به ما روشنفکران ترکمن مربوط می شود وجود فرهنگ و  اندیشه هایی از قبیل قیم مآبی، مطلق بینی، از یک سو، عادت نداشتن به مطالعه و تفکر و در نتیجه کم دانشی از سوی دیگر باعث تداوم دور باطل بحث ها ی بی حاصل و بی عملی ها و در نتیجه ادامه پراکندگی می گردد.

در بالا اشاره کردم که فرهنگ و اندیشه قیم مآبی و مطلق بینی، آری قیم مآبی و مطلق بینی اکنون در نزد ما از ورطه اندیشه فراتر رفته و به یکی از اجزا فرهنگ ما تبدیل شده است. ما با صدای بلند از احترام گذاشتن به عقاید دیگران حرف می زنیم و در بیانیه ها و اعلامیه هایمان بر اجرای آن تأکید می کنیم ولی در عمل همیشه از آن دور می شویم و به این طریق مای  مدافعین دمکراسی، از صوف دیکتاتور ها سربر می آوریم.

نتیجه چنین روندهایی به عامل دیگری منتهی می شود که به نوبه خود به پراکندگی و تشتت خصلت پایداری می بخشد. آین عامل بی اعتمادی است. وقتی که شما مدام در حرف یک چیز بگویید و در عمل چیز دیگری انجام دهید، طبیعتا میزان اعتماد ها کاهش می یابد و در نتیجه انجام هر کاری را دشوار می سازد. به عنوان نمونه اگر امروز همه نیروهای ترکمن دور یک میز گرد هم آیند و در یک اجلاس بسیار بزرگ و معتبر در باره یک سلسله مسایل تصامیمی اتخاذ نمایند، واقعا چه ضمانتی برای اجرای این تصامیم وجود دارد؟

ضمانت اجرایی زمانی بدست می آید که اعتماد های متقابل به عنوان یک سرمایه قابل اتکا بوجود آید، لازمه ترمیم اعتماد های شکسته شده زدودن و زایل نمودن فرهنگ و اندیشه  قیم مآبی، مطلق بینی،  دورویی، دروغگویی و خود محور بینی حاکم است. ما زمانی می توانیم ادعا کنیم که این فرهنگ منفی و اندیشه زیان بار از بین رفته که شاهد رعایت عملی احترام و قبول حقوق مخالفین خود و تحمل عقاید مخالف باشیم. اندیشه و عمل ما، گفتار، رفتار و کردارما یکی باشد.

۱۳۸۵-۰۱-۰۱

وعده تداوم تبعیض، عیدی رئیس جمهور به ترکمن ها

وی در صحبت های خود در تالار فخرالدین اسعد گرگانی به طرز آشکاری به یکی از خواسته های ملت ترکمن مبنی بر نامیده شدن این استان به استان ترکمن صحرا، نه گفت و همچنان خواستار تدوام تبیعیض علیه ترکمن ها و سرزمین ترکمن صحرا گردید. وی سیاست تبعیض آمیز خود را این گونه توجیه کرد که « اسم این استان به نظر من خیلی خوب انتخاب شده». البته از آقای احمدی نژاد چیزی جز این نیز انتظار نمی رفت چراکه ایشان بارها و بصراحت باور خود را در مورد نسل کشی و نابودی ملل وادیان در شکل دفاع از نسل کشی هیتلر(که سبب مرگ نزدیک به 6 میلیون یهودی شده است) ایراز داشته اند.ترکمن ها که جزو یکی از اقلیت های ملی ایران بشمار می روند و دارای زبان، فرهنگ ملی و تاریخ خود هستند و طی قرن های متمادی در ترکمن صحرا بسربرده اند همواره از سوی حکومت های مرکزی دچار تضییقات و تبعیضات شدیده و عدیده ای بوده وهستند. نامیده شدن هر مکان و جایی خاصه قلمرو جغرافیایی به نام مردمی که در آن قلمرو قرنها زیسته اند نه تنها زیبنده است بلکه از لحاظ حقوقی نیز بایسته است، خلاف آن جز اعمال زور و تبعیض جیز دیگری نمی تواند باشد. رئیس جمهور با گزیدن شق دوم تدوام تبعیض علیه ترکمن ها را تأیید نمود و از آنجا که این سخنان در آستانه سال نو ابراز شد ما آن را به عنوان عیدی رئیس جمهور حکومت اسلامی به ترکمن ها تلقی می کنیم