۱۳۸۴-۰۹-۲۶

یکصد و بیست وپنج سال از تجزیه سرزمین و ملت ترکمن گذشت

تاریخ هر ملتی سرشار از حوادث ریز و درشت، بزرگ و کوچک است که در حافظه آن ملت به ثبت رسیده است. حوادث بزرگ و مهم تاثیرات معینی در زندگی یک ملت میگذارد. اما بعضی از رویدادها تاثیری سرنوشت ساز و تاریخی در حیات ، موجودیت و آینده یک ملت بر جای می گذارد. از آنجمله است قرارداد ننگین آخال که در نهم دسامبر 1881 بسته شد.
تا آن تاریخ ترکمن ها به لحاظ حقوقی مثل بسیاری از ملل دیگر در سرزمینی واحد و به عنوان یک ملت یکپارچه شناخته می شدند. اما بازی تاریخ توسط قدرتمداران جهانی که سودای فتح سرزمین های جدید و به انقیاد کشیدن مردمان ضعیف را در رأس سیاست خود نهاده بودند، سرنوشت دیگری برای ملت ترکمن رقم زد.
روسیه تزاری به عنوان یکی از قدرت های استعماری جهان در آن دوران، در پی اهداف توسعه طلبانه خود و راهگشایی بسوی ایران، افغانستان و هندوستان در سال 1876 بسوی آسیای میانه لشکر کشی خود را آغاز کرد.


زمانی که سپاه توسعه طلب تزاری به مرزهای سرزمین ترکمن رسید به ترکمن ها پیغام داد که به حاکمیت تزاری کردن نهند و به میل خود به "رعایای خوشبخت حکومت روسیه مقتدر وثروتمند روسیه تزاری تبدیل گردند."
ترکمن ها این پیشنهاد را اسارت آور تلقی کرده و آن را مردود شناختند. و در مقابل پیشنهاد نمودند که حاضرند با دولت تزاری هرگونه روابط تجاری که بسود طرفین باشد، برقرار کنند و حتی امنیت کاروان های تجاری روسیه به ایران و افغانستن را نیز در سرزمین خودشان تضمین نمایند. اما این پیشنهاد صلح جویانه بود تزار که سودای توسعه طلبی و جهانگشایی داشت، نبود. و از آنجا که مقدمات یورش و غصب قلدرمنشانه سرزمین ترکمن از قبل تدارک دیده شده بود، تهاجم آغاز گردید و جنگی نابرابر میان ارتش متجاوز تزاری و نیروهای مدافع ترکمن درگرفت که سه سال ادامه یافت.

جنگ با تبانی استعمار انگلیس و حکومت قاجار با روسیه تزاری به زیان ترکمن ها پایان گرفت. بطوری که در سال 1881 در یک نبرد تاریخی در قلعه "گوک دپه" جنگ با شکست ترکمن ها پایان یافت.

در پی این شکست ترکمن ها، ارتش متجاوز روسیه به جنایات بیشرمانه ای می زند، طوری که "مسکین قلیچ" شاعر و نوئسنده ترکمن آن را به آخر زمان تشبیه کرده است. "عرصات قوپدی بوگون مومن لاره آخرزمان"

بدنبال این تجاوز و جنایت تاریخی علیه ملت ترکمن، در نهم دسامبر 1881 میان حکومت ایران و دولت روسیه قراردادی بسته می شود که معروف به قرارداد "آخال" است. طبق این قرارداد سرزمین یکپارچه و واحد ترکمن تجزیه می گردد. طبق این قراراد ننگین نه فقط سرزمین، بلکه خانواده ها ایل و تبار ترکمن به جدایی اجبلری از عزیزان خود می شوند.
زن از شوهر، فرزند از پدر یا مادر، دوست از یار جدا افتادند و ملتی یه تجزیه کشیده شد.


ر.الف.جانلی




برای اطلاع مبسوط و جامع در باره حوادث تاریخی 1876/1881 به کتاب " ترکمن ها در عصر امپریالیسم" اثر محمت سارای ترجمه قدیروردی رجایی.
برای اطلاع فشرده می توانید به کتاب "مقدمه ای بر پبشیه تاریخی ترکمن ها" تألیف گنبد دردی اعظمی راد مراجعه نمایید.

تشکل ها، اتحادها، معیارها و اهداف

اورمان
13 اسفند 1386

 
ضرورت تشکل ها و احزاب سیاسی  

در هر جامعه ای در یکسو مردم و در سوی دیگر قدرت سیاسی حاکم قرار دارد. در بین این دو فضایی وجود دارد که هرگاه این فضا خالی بماند گرایش قدرت حاکمه به سوی استبداد و دیکتاتوری میل بیشتری پیدا می کند. اما هر گاه این فضا به وسیله تشکل ها،  نهادهای مدنی و احزاب سیاسی پر شود گرایش قدرت حاکم  به استبداد محدودتر می شود و به هر میزان که تشکل ها ی مدنی و احزاب سیاسی قوی تر و بیشتر باشند به همان میزان نیز امکان محدود ساختن قدرت حاکم  افزایش می یابد. بنابراین  در هر جامعه ای به وجود آوردن تشکل ها و احزاب سیاسی از ضروریات لازم و مبرم برای محدود نمودن قدرت حاکم است.   

در شرایط کنونی ترکمن صحرا هیچ حزب و سازمان سیاسی  مشخصی که منتسب به ملت ترکمن باشد وجود ندارد. البته این وضعیت شامل کل ایران نیز می باشد. تا آنجایی که به احزاب سیاسی مربوط می شود تنها احزابی در ایران امکان فعالیت دارند که به نحوی از انحا در چارچوب قوانین قدرت حاکمه جای می گیرند. لایحه قانون احزاب جمهوری اسلامی تشکیل حزب، جمعیت، انجمن، سازمان سیاسی و امثال آن هارا مشروط و منوط به پذیرش خط مشی کلی نظام جمهوری اسلامی نموده است.  

طبق این قوانین افرادی که مخالف نظام جمهوری اسلامی باشند حق تشکیل حزب سیاسی در ایران را ندارند و احزاب مخالف نیز حق فعالیت ندارند.

علیرغم این دشواری ها ی قانونی و فرا قانونی، فعالین مدنی و فرهنگی به نوعی توانسته اند انجمن های خود را به شکل "قانونی" بوجود آورند و فعالیت های خود را علیرغم خطوط قرمز های فراوان به پیش برند.



در ترکمن صحرا نیز اعضا و هواداران احزاب منتسب به قدرت حاکمه شاخه ها و سازمان های منطقه ای خود را دار هستند، به عنوان نمونه می توان از ترکمن های اصلاح طلب مشارکتی و یا طرفداران اصول گرایان و غیره نام برد.

از دهه هفتاد به این سو به تدریج شکل گیری نهاد ها و انجمن های فرهنگی و هنری در ترکمن صحرا آعاز گردید به طوری که ما امروز شاهد فعالیت دهها انجمن مختلف در سطح ترکمن صحرا هستیم. قدرت سیاسی حاکم تلاش فراوانی به خرج می دهد تا این تشکل های موجود را به نوعی به عنوان اهرم خود در میان ترکمن ها تبدیل نماید و در غیر این صورت به شدت آن ها را تحت فشار و کنترل قرار می دهد تا بدین وسیله اسباب انحلال و برچیده شدن آن ها را فراهم نماید. با تمام این اوصاف تا به امروز این تشکل های مدنی کژدار و مریز به حیات و فعالیت خود ادامه داده اند.  

پر واضح است که نبود احزاب سیاسی، نهادها و تشکل های مدنی قوی و گسترده زمینه تداوم خفقان و استبداد در کشور را تا کنون فراهم نموده است. بی جهت نیست که حاکمان نشسته بر قدرت همواره تلاش نموده اند که کوچکترین حرکت متشکل را در نطفه خفه سازند، حتی صدای تشکل هایی مثل تحکیم وحدت دانشجویان و یا انجمن های اسلامی نیز در صورت نواختن سازهای نا همساز با ملودی قدرت نشینان مورد سرکوب قرار گرفته است.  

 

آرزوی اتحاد و تشکل فراگیر مستقل و ملی 

اکثریت قریب به اتفاق فعالین و دلسوزان جنبش سیاسی ـ مدنی ترکمن های ایران مدت ها است که آرزوی فائق آمدن بر پراکندگی و تفرقه طولانی حاکم در میان نیروها ی فعال را در دل می پرورانند. تک تک این نیروها بارها و بارها این سئوال را عنوان کرده اند: چرا در شرایطی که ترکمن ها از هرسو تحت فشار و مورد تبعیض قرار گرفته اند متحد نشده و یک پارچه عمل نمی کنند؟

تشتت نه فقط دامن فعالین ترکمن در خارج از کشور را گرفته بلکه فعالین داخل کشور نیز بشدت از این درد در رنج هستند. به عنوان مثال در هر انتخاباتی که در ایران صورت می گیرد ما شاهد پراکندگی و تفرقه فعالین ترکمن بوده وهستیم، تازه ترین نمونه آن انتخابات دوره هشتم مجلس است که ما شاهد کشمکش ها و اختلافات جدی به خاطر مسایل "جزیی" هستیم.  

در خارج از کشور نیز وضع اگر بدتر از داخل نباشد، بهتر از آن  نیست. ما در خارج ازکشور شاهد وجود حداقل هشت گروه و تشکل سیاسی اعلام شده و چند محفل و جمع غیر رسمی هستیم که در اکثر مواقع اصولا موارد اختلاف این نیروها نه برای خودشان و نه برای دیگران روشن نیست. این نیروها هر از چندی تلاش هایی در جهت نزدیکی و اتحاد به عمل می آورند که تاکنون ناکارا و غیرمؤثر بوده است.  اکثر این نیروها علل این نا کارایی را در عواملی نظیر "استبداد حاکم و سیاست های سرکوب گرانه و تفرقه افکنانه آن"، و یا در "اعمال نفوذ جریانات متعلق به شونیزم فارس در میان روشنفکران و فعالین ترکمن و دنباله روی نیروهای ترکمن از این شونیست های رنگارنگ سراسری و خود این دنباله روی را نیز محصول سلطه طلبی فارس ها و یا عجز و زبونی روشنفکران ترکمن" ارزیابی می کنند. برخی نیز در وجود عده ای از عناصر خود محور علت را می جویند.

برخی از دوستان نیز ناتوانی فعالین ترکمن در امر اتحاد را در عوامل تاریخی نظیر "طایفه بازی و قوم و خویش گرایی" جستجو می کنند. تقریبا مجموعه نیروهای ترکمن بی اعتمادی متقابل بین نیروها را نیز از زمره علل تفرقه ترکمن ها می دانند.  

در واقع، جان کلام  تحلیل های دوستان ما عمدتا بر مجموعه ای از عوامل خارجی و بخشا عوامل فرهنگی ـ سنتی و روانشناختی  قرار دارد. به نظر من مجموعه این عوامل و بعضی پارامترهای دیگر در تداوم تفرقه در میان روشنفکران ترکمن مؤثربوده  است و حتی در مقاطعی نیز این یا آن عامل خارجی تأثیر جدی بر عدم همگرایی نیروها گذاشته است. اما توضیح پدیده تفرقه و علل آن را عمدتا در یک سلسله عوامل بیرونی جستجو کردن چندان مشگل گشا نخواهد بود.

به نظر من نیروهای سیاسی و فعالین ترکمن برای این که به یک اتحاد پایدار دست یابند نخست بایستی به این پرسش، پاسخ مشخص دهند: معیارهای  نزدیکی و اتحاد فعال و مؤثر این نیروها چه چیز هایی می تواند باشد؟  

من سعی می کنم به سهم خود به این پرسش تا آنجا که تجربه و دانش من اجازه می دهد بپردازم و یقینا پرتو افکنی دیگر دوستان نیز در برون آمدن از این معضل کارساز خواهد بود. اما مهمترین معیارهایی که می توانند مورد ملاک قرار گیرند به قرار زیرند:

 

  برداشت های مشترک از اهداف



به نظر من یکی از معیار های اساسی، داشتن برداشت های مشترک از اهداف است. بسیاری از گروه های ترکمنی برداشت ها و نظرات خویش را شفاف، روشن و مشخص بیان نمی کنند مثلا دوستان ما در حرکت ملی ترکمن ایران (ارکینلیک) در بیانیه موجودیت خود تأکید بسیار بر روی جقوق بشر کرده اند. طبیعی است که رعایت حقوق بشر در ایران و در ترکمن صحرا یکی از اهداف بسیار مهم است و تدوین اعلامیه ها و برنامه ها با الهام از اصول حقوق بشر کار درستی است. اما  دوستان ما در یک بیانیه مشترک با سازمان دفاع از حقوق ملی خلق ترکمن از استرداد زمین های غصبی صجبت می کنند "8  ـ مبارزه در جهت بازپس گیری تمامی اراضی و مراتع غصب شده  و استرداد آنها به صاحبان اصلی آن."  کسی که طرفدار حقوق بشر باشد صحبت ازباز پس گیری  (که همانا برابر با مصادره است) نخواهد نمود چون استرداد مالکیت زمین از یک شهروند خود به خود نقض غرض در امر حقوق بشر است. اگر بنا باشد عدالتی نیز رعایت شود، حق از دست رفته کس و یا کسانی احقاق گردد این امر نیازمند حقوق و قانون است. که هر دو طرف دریک دادگاه با شرایط برابر در ان امکان شرکت داشته باشند.

اگر جنبش ملی ملت ترکمن توانسته بود چنین پروسه ای را درسال های 1361 ـ 1357  عملی سازد امروز ترکمن صحراهم به لحاظ سیاسی و هم از نظر اقتصادی در موقعیت بسیار بهتری می بود که متأسفانه چنین پیش نرفت.

تقریبا همه تشکل های موجود ما یکی از اهداف اصلی شان را تحقق دموکراسی اعلام کرده و می کنند. و فعالین آن ها خود را نیز از جمله دموکرات ترین آدم ها می شمارند. اما برای عملکرد ها و بسیاری از کار هایشان پاسح گو نیستند و به این ترتیب در خدمت نهادینه کردن دیکتاتوری هستند، چرا که در دموکراسی حتی رهبر نیز نسبت به عملکرد خود پاسخ گو است. به عنوان نمونه  پیشنهاد پرچم برای ترکمن صحرا، نام های گوناگون برای ترکمن صحرا و غیره و ذلک است که در نزد این برداشت ها گویا ملت ترکمن کودکی است که نیازمند قیم و ولی است. و ایشان هرآن چه را خود دوست می دارند به خورد مردم ترکمن نیز میخواهند بدهند.

در واقع می بینیم که علیرغم تشابه گفتاری در مورد اهداف، برداشت های کاملا ناروشن، مبهم و گاه متناقض در مورد این اهداف وجود دارد.

 

  شیوه های شفاف، علنی و مشخص کار  

تشکل های سیاسی موجود ما؛ به ویژه در خارج از کشور؛  شیوه های برخوردشان چه در رابطه با مسایل بیرونی و چه درمورد مشکلات درونی شان از شفافیت لازم برخوردار نیست. این امر به  نوبه خود به یکی ار عوامل تشدید کننده بد بینی بین نیرو ها تبدیل می گردد.  

در وجه مناسبات درونی یکی از قواعد بازی که مناسبات افراد را تنظیم می کند، حاکم بودن اجبار و فقدان اختیار در مناسبات فی مابین است. این قاعده که اساسا از گذشته به ارث رسیده با پوشاندن  لباس "فرهنگی" و سنتی توجیه شده و به حیات خود ادامه می دهد.  

یکی از وجوه عدم شفافیت و علنیت در وجه بیرونی نبود سخنگوی رسمی به افکار عمومی می باشد. فقدان سخنگوی رسمی به خودی خود از میزان جدی بودن این تشکل ها می کاهد. امروز حتی خیلی از سازمان های تروریستی نیز سخنگوی سیاسی و رسمی دارند. در واقع ملاحظات امنیتی برای کسانی که می خواهند فعالیت های یک تشکل سیاسی را پیش ببرند دلیلی بر مخفی کاری مطلق نیست. وانگهی تشکل هایی که بر قانونیت و علنیت تأکید می کنند بایستی خود در عمل نشان بدهند که به گفته هایشان پای بندند. پر واضح است حکومت جمهوری اسلامی فعالیت های امنیتی خود را بر ضد گروه های سیاسی هرگز تعطیل نخواهد کرد. از این رو در نظر گرفتن ملاحظات امنیتی برای یک تشکل سیاسی جدی ضروری است ولی این به معنی مسئولیت گریزی رهبران و مسئولین این تشکل ها نباید مورد سوء استفاده قرار گیرد.     

 

3ـ اعتماد متقابل نیروها



اعتماد از کجا بوجود می آید؟ به نظر من منبع اصلی پیدایش اعتماد، اعتقادات، عمل متقابل و همکاری است. بسیاری از مردم عادی براساس باورهایی که دارند بویژه به رهبران مذهبی خود اعتماد می کنند و گفتار و اوامر او را بر مبنای این اعتماد اجرا می کنند. در احزاب و تشکیلات های ایدئولوژیک نیز اعضا و هواداران این احزاب به خاطر منافع و مصالح عقیدتی به رهبران حزبی شان اعتماد دارند و فکر می کنند که این رهبران عاری از خطا هستند. اعتمادی که از این طریق جلب شده باشد اطاعت و پیروی از رهبر را می طلبد و به نقش رهبران تقدس می بخشد.

اما اعتماد آگاهانه در عمل و در یک رابطه متقابل و همکاری های مشخص پدید می آید. ادعا های یک فرد و یا یک جریان را در عمل است که می توانیم مورد قضاوت قرار دهیم. زمانی که احساس کنیم و پی ببریم که نیرویی، گفتار و کردارش هم خوانی دارد در ما حس اعتماد به آن نیرو را بر انگیخته می شود. از این جا مفهوم اعتماد خود به عنوان یک معیار و ارزش شناخته می شود.   

در میان نیروهای سیاسی ما معمولا همه ما از اتحاد، از احترام به دیگران و تحمل عقاید مخالف سخن می گوییم ولی در عمل خلاف آن را اجرا می کنیم. برای نمونه اگر یکی مثل آقای احمد مرادی نظراتش را در باره علل فقدان تشکل ساسی در میان ترکمن ها را در یک مقاله نسبتا بلند بنویسد و در معرض قضاوت افکار عمومی قرار دهد بدون آن که نظرات وی مورد قضاوت و نقد قرار گیرد شخص وی بیرحمانه مورد توهین و استهزا قرار می گیرد تا حدی که به حریم خصوصی نویسنده نیز تجاوز می شود. حال این آقای "منتقد" هرقدر فریاداتحاد طلبی سر دهد چه کسی به فریادهای او اعتماد می کند؟ 

در ارتباط با مقاله آقای مرادی و جواب توهین آمیز به آن مقاله هیچ یک از تشکلهای سیاسی ما نیز اصلا موضعی نگرفتند و شاید این دوستان با نفس برخوردهای توهین آمیز مخالف باشند ولی  سکوت آن ها عملا به تداوم شیوه های مخرب و اعتماد شکن کمک می کند. نمونه این شیوه های برخورد تخریبی و سطحی در میان دوستان ما کم نیست از جمله مورد دیگر برخورد های شخصی و به اصطلاح افشاگرانه یکی از نویسندگان اتحادیه روشنفکران با آقای ع. دیه جی است. که نتبجه آن نیز جز ایجاد شکاف میان نیروهای داخل و خارج  هیچ چیز دیگری در برندارد.  

تک تک نیروها و تشکل های دوستان مان در اعلامیه ها و بیانیه های خود به وضوح به اتحاد ترکمن ها تأکید کرده اند، اما متأسفانه در بسیاری موارد حتی اتحاد درون گروهی آن ها نیز در معرض خطر جدایی ها و تفرقه قرار دارد. و به لحاظ کمی نیز هنوز همان تعدادی هستند که از روز اول بوده اند بی گمان یکی از علل اصلی آن فقدان اعتماد است.

اعتماد آفرینی و اعتماد متقابل از درون حرف و شعارهای قشنگ  برنمی خیزد. اعتماد از نشان دادن پای بندی عملی به حرف هایی که می زنیم سرچشمه می گیرد. و تلاش برای اعتماد آفرینی کاری نیست یکبار برای همیشه، بلکه امری است که بایستی هر روزه و همواره صورت گیرد. اگر کسی سی سال پیش در روند اعتماد آفرینی گام می گذاشته است، بایستی  نشان دهد امروز نیز چنین است ارجاع دادن به کارنامه گذشته و تناقض گفتار، رفتار و کردار در زمان حال نه تنها اعتمادی بر نحواهد انگیخت بر عکس نتایج منفی و مخربی به بار خواهد آورد. بحث گذشته را پیش کشیدن هیچ کمکی به تغییر وضعیت امروز ما نمی کند، از آن گذشته هیچ گونه احساس اعتمادی برنمی انگیزد. اگر غیر از این می بود ما این وضع متشتت و متفرق را نمی داشتیم ولی برای تغییر وضعیت و زمینه سازی برای جو اعتماد آفرینی از همین امروز و از خود مان شروع کنیم.     

اگر ما بر سر معیار بالا توافق داشته باشیم آن گاه بایستی  هدف از اتحاد خود را مشص نماییم.

 

هدف از اتحاد جیست؟   



در جنبش ما عموما اتحاد ها بیشتر بر اساس عناصر و خواسته هایی که جنبه نفی و سلبی داشته اند صورت گرفته است. البته حتی در این اتحاد ها نیز هر نیروی شرکت کننده در اتحاد به دنبال هدف و منافع خاصی است. در این گونه اتحاد نیرو و یا نیروهایی که دست بالا را در آن دارند، بعد از تحقق هدف می توانند به راحتی نیروهای ضعیف تر اتحاد را به کنار زنند و موجودیت آن ها را نادیده بگیرند، تجربه زنده در این مورد سیاست اتحاد "همه با هم" خمینی در مبارزه برای سرنگونی شاه بود. البته اتحاد بر محور موضوعات سلبی بسیار سهل تر از اتحاد پیرامون مسایل ایجابی است. اگر اتحادی  بر سر مسایل ایجابی صورت نگیرد، اتحادی ناپایدار و ناکارا خواهد بود. مثلا اتحاد بر سر نفی نیروی استبداد، اتحادی پایدار نخواهد بود. حتی اگر اتحادی بر سر نفی استبداد و  برای منافع ملت ترکمن صورت گیرد، هنوز هدفی روشن اعلام نشده است. منظور از منافع ملی چیست؟ نیروهای متحد هریک برداشت خود را به شکل شفاف از منافع ملی ملت ترکمن بایستی بیان نمایند، به همین ترتیب حول مسایل دیگر مانند دموکراسی، حقوق بشر و غیره.
 

۱۳۸۴-۰۹-۲۱

واقعیت اسطوره ای، اسطوره واقعی

پایان دهی به جنگ وسوسه و اخلاق با مرگ هر دو و عبور از سیستم اخلاقی/وسوسه ای صورت میگیرد. این به معنای بی اخلاقی یا بی زیبایی وسوسه گرانه نیست، بلکه انها در شکل جدیدی و به عنوان همزادان یکدیگر زاده میشوند. اینگونه نیز با مرگ حقیقت مطلق در نهایت جهان عینی و بظاهر واقعی به عنوان اخرین متاروایت بایستی بمیرد و جایش را به واقعیت جادویی و اسطوره ای عاشقان زمینی دهد. بدین خاطر نیز مدرنیت مرگ سنت را می اورد،اما با کشتن اخلاقیات مقدس در واقع مرگ خویش را نیز پایه ریزی میکند، زیرا تفکر عینی و قراردادی او خودش اخرین متاروایت و مطلقیت است

۱۳۸۴-۰۹-۱۶

بوی آشنا

منبع:وبلاگ کتریکاتور سیاسی

۱۳۸۴-۰۹-۱۰

آزادی قلم وبیان حق ابتدایی هر انسانی است!

صرفنظر از اینکه خبر وبلاگ ترکمن درست باشد یا نه، توقیف نشریات و روزنامه ها، بازداشت، زندانی و شکنجه روزنامه نگاران در ایران پدیده ای رایج و فراگیر است و بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد ارگان های امنیتی و پاسداران خفقان در ایران سیاست اعمال فشار بیشتر را در دستور کار قرار داده اند، بطوری که طبق گزارش ناظران آگاه، به مدیران مسئول نشریات "غیر خودی" دستور داده اند که از مسایل و وضیعت روزنامه نگاران همکارشان گزارش کامل به مسئولان امنیتی ارائه دهند، در غیر اینصورت نشریات آنها با تهدید تعطیل شدن روبروست