تا نفس باقی است از شیره مالی سر مردم باز نایستید! ، یاداشت سیاسی
می گویند که معیار حقیقت، عمل است. اما خیلی ها امکان و شانس عمل کردن را نمی یابند، و دائما در حسرت بدست آوردن فرصتی هستند که ادعاهای خود را در بوته عمل آزمایش کنند. اما عده ای نیز از فرصت ها و امکانات بیشماری برخوردار می شوند. آن ها شانس به بوته آزمایش گذاشتن اندیشه ها و اعتقادات خود را که تصور می کنند حقیقت و آن هم از نوع نابش است، کسب می کنند. ولی در عمل نای اجرای کمترین چیزی را ندارند.اینان برای پوشاندن این ضعف آشکار خود جز حرافی و دروغ بافی چیز دیگری نمی یابند.
یکی از نمونه های بارز مورد بحث ما آقای خاتمی رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران است. وی طی دو دوره ریاست جمهوری خود ازاین اقبال و امکان بسیار بزرگ برخوردار بود که به بسیاری از شعارها و وعده ها خود عمل نماید. اما آن امکان بزرگ که از پشتوانه اکثریت قاطع مردم ایران بهره مند بود بی آنکه بهره ای از آن گرفته شود از دست رفت. در واقع عمل هشت ساله آقای خاتمی و دیگر اصلاح طلبان در قدرت این حقیقت را روشن ساخت که ایشان جز تحکیم پایه های قدرت ولایت فقیه حاکم و تحمیق توده های مردم هیچ هدف دیگری نداشته است. ظاهرا این مسأله به تاریخ سپرده شده است. ولی در عمل چنین نیست. چرا که آقای خاتمی در سفر فروردین ماه خود به ترکمن صحرا نشان داد که وی هنوز سر آن دارد که کماکان سر مردم را شیره بمالد و بارقه امید به معجزه از بارگاه ولایت فقیه را در دل ها روشن نگاه دارد.
آقای خاتمی بی آنکه عرق شرمی بر پیشانیش بنشیند در سفر خود به ترکمن صحرا می گوید:«در هشت سال گذشته اقدامات زیادی برای رفع تبعیض انجام شده گر چه اشکالات جدی هنوز وجود دارد.»
اقدامات مورد نظر آقای خاتمی برای رفع تبعیض کدام است؟ مگر نه این است خود ایشان بر اساس اصل 115 قانون اساسی انتخاب شد. در این اصل آمده است که: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر ومدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوی، مؤمن و معتقد به مبنی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور، انتخاب گردد.» این اصل قانون اساسی آشکارا بر تبعییض استوار است و به تبعیض رسمیت می بخشد. چون بر طبق این اصل، سنی های مسلمان و ایرانیان پیرو دیگر ادیان و اندیشه ها و نصف جمعیت ایران یعنی زنان از حق انتخاب شدن به ریاست جمهوری محروم اند. هر چند آقای خاتمی می گوید که «اگر حاکمیت بر سرنوشت از اهداف اتقلاب اسلامی ایران باشد، این حاکمیت باید هم برای شیعه هم برای سنی هم برای زن هم برای مرد و هم برای اقوام مختلف وجود داشته باشد.» حال از آقای خاتمی می پرسیم طی همان هشت سالی که وی اشاره دارد کدام اقدامی بر علیه آن قانون تبعیض آمیز صورت داده است؟ و آیا جز این است که این حرف های شیرین از برای شیره مالی دوباره سر مردم گفته میشود؟
اگر یکی از وجوه اجرای عدالت را برابری همگان در برابر قانون بدانیم، آیا در زمانی آقای خاتمی رئیس قوه اجرایی مملکت بود وی و دولت ایشان قانون را به طور برابر برای همه اجرا کرده است؟ آقای خاتمی جواب این پرسش را به شکل پرسش چنین بیان می کند:«آیا در میان استان های مختلف ما و درمیان استان هایی که دارای اقوام و مذاهب مختلف هستند یا استان های دیگر عینا عدالت برقرار بوده است؟» پاسخ این سئوال از نظر ما به طرز آشکاری منفی است. نه تنها عدالتی برقرار نبوده بلکه هر چه بر مردم مناطق محروم مثل ترکمن صحرا رفته عین بی عدالتی و ادامه تبیعیض و تضییق بوده است.
آقای خاتمی در رأس قوه مجریه این امکان و فرصت را داشتند که در رابطه با اصول مربوط به آموزش زبان مادری مندرج در قانون اساسی شروع به اقدام نمایند. اما متأسفانه اینجا نیز مثل همه موارد از آنجا که پای عمل در میان است اراده آقای خاتمی فلج و ناتوان بوده است.
با همه اینها آقای خاتمی در سفر اخیر خود به ترکمن صحرا عملا نشان داد که تا نفس دارد از شیره مالی سر مردم باز نخواهد ایستاد.
یکی از نمونه های بارز مورد بحث ما آقای خاتمی رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران است. وی طی دو دوره ریاست جمهوری خود ازاین اقبال و امکان بسیار بزرگ برخوردار بود که به بسیاری از شعارها و وعده ها خود عمل نماید. اما آن امکان بزرگ که از پشتوانه اکثریت قاطع مردم ایران بهره مند بود بی آنکه بهره ای از آن گرفته شود از دست رفت. در واقع عمل هشت ساله آقای خاتمی و دیگر اصلاح طلبان در قدرت این حقیقت را روشن ساخت که ایشان جز تحکیم پایه های قدرت ولایت فقیه حاکم و تحمیق توده های مردم هیچ هدف دیگری نداشته است. ظاهرا این مسأله به تاریخ سپرده شده است. ولی در عمل چنین نیست. چرا که آقای خاتمی در سفر فروردین ماه خود به ترکمن صحرا نشان داد که وی هنوز سر آن دارد که کماکان سر مردم را شیره بمالد و بارقه امید به معجزه از بارگاه ولایت فقیه را در دل ها روشن نگاه دارد.
آقای خاتمی بی آنکه عرق شرمی بر پیشانیش بنشیند در سفر خود به ترکمن صحرا می گوید:«در هشت سال گذشته اقدامات زیادی برای رفع تبعیض انجام شده گر چه اشکالات جدی هنوز وجود دارد.»
اقدامات مورد نظر آقای خاتمی برای رفع تبعیض کدام است؟ مگر نه این است خود ایشان بر اساس اصل 115 قانون اساسی انتخاب شد. در این اصل آمده است که: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر ومدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوی، مؤمن و معتقد به مبنی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور، انتخاب گردد.» این اصل قانون اساسی آشکارا بر تبعییض استوار است و به تبعیض رسمیت می بخشد. چون بر طبق این اصل، سنی های مسلمان و ایرانیان پیرو دیگر ادیان و اندیشه ها و نصف جمعیت ایران یعنی زنان از حق انتخاب شدن به ریاست جمهوری محروم اند. هر چند آقای خاتمی می گوید که «اگر حاکمیت بر سرنوشت از اهداف اتقلاب اسلامی ایران باشد، این حاکمیت باید هم برای شیعه هم برای سنی هم برای زن هم برای مرد و هم برای اقوام مختلف وجود داشته باشد.» حال از آقای خاتمی می پرسیم طی همان هشت سالی که وی اشاره دارد کدام اقدامی بر علیه آن قانون تبعیض آمیز صورت داده است؟ و آیا جز این است که این حرف های شیرین از برای شیره مالی دوباره سر مردم گفته میشود؟
اگر یکی از وجوه اجرای عدالت را برابری همگان در برابر قانون بدانیم، آیا در زمانی آقای خاتمی رئیس قوه اجرایی مملکت بود وی و دولت ایشان قانون را به طور برابر برای همه اجرا کرده است؟ آقای خاتمی جواب این پرسش را به شکل پرسش چنین بیان می کند:«آیا در میان استان های مختلف ما و درمیان استان هایی که دارای اقوام و مذاهب مختلف هستند یا استان های دیگر عینا عدالت برقرار بوده است؟» پاسخ این سئوال از نظر ما به طرز آشکاری منفی است. نه تنها عدالتی برقرار نبوده بلکه هر چه بر مردم مناطق محروم مثل ترکمن صحرا رفته عین بی عدالتی و ادامه تبیعیض و تضییق بوده است.
آقای خاتمی در رأس قوه مجریه این امکان و فرصت را داشتند که در رابطه با اصول مربوط به آموزش زبان مادری مندرج در قانون اساسی شروع به اقدام نمایند. اما متأسفانه اینجا نیز مثل همه موارد از آنجا که پای عمل در میان است اراده آقای خاتمی فلج و ناتوان بوده است.
با همه اینها آقای خاتمی در سفر اخیر خود به ترکمن صحرا عملا نشان داد که تا نفس دارد از شیره مالی سر مردم باز نخواهد ایستاد.