۱۳۸۵-۰۳-۰۸

هویت ایرانی چیست؟

هویت ایرانی را نمی توان بر اساس ارزش ها، فرهنگ، زبان، اسطوره، تاریخ و گذشته یک قوم ایرانی تعریف و تبیین نمود و از همه ایرانیان خواست که به آن افتخار بکنند. هویت ایرانی ترکیب کیفی مجموعه فرهنگ ها و ارزشهای همه اقوام ایرانی است. مجموعه ارزش هایی که متعلق به انسان هایی که امروز و در زمان کنونی در چهارگوشه ایران زمین زندگی می کنند. این معنا از هویت ایرانی واقعی و بخردانه و منطبق با نیازهای نسل کنونی ایرانی است. پذیرش این معنا راه اندیشه تبعیض را سد خواهد کرد و زمینه تحکیم وحدت و یکپارچگی ایران را تضمین خواهد نمود

۱۳۸۵-۰۲-۱۸

فلسفه سیاسی ــ وظیفه ما

نسبت ترکمنها بعنوان یک قومیت با حکومت و قانون اساسی و سایر شهروندان چیست؟
· یک ترکمن بعنوان شهروند سیاسی چه حقوقی دارد و در مقابل چه مسئولیتهایی بر دوشش است؟
· استراتژیهای سیاسی آنها (چه در مقام یک ترکمن و چه در مقام یک شهروند) برای احقاق حقوق سیاسی خود چیست؟
· هم اکنون نمونه های زنده ای از حکومتها در ایران و ترکمنستان وجود دارند که به ما ثابت می کنند نباید عقاید، نژاد، جنسیت، مذهب و ... مبنای تعریف حقوق سیاسی شهروندان قرار گیرد (همانطور که در یادداشت 2 نتیجه گرفتیم)! پس اگر اینها مبنا نیستند، الگوهای جایگزین کدامند؟

پاسخ سوالات فوق که به رابطه فرد یا گروه (بعنوان شهروند یا نهاد) با جامعه، دولت و نهادهای حکومتی و قانون می پردازند در فلسفه سیاسی داده خواهد شد. بهمین دلیل است که پژوهش در فلسفه سیاسی، برای کسانی که به سرنوشت سیاسی خود علاقمندند،یک فرض است. همچنین در فلسفه سیاسی به موضوعاتی چون حق، قدرت، آزادی و عدالت به کمک علوم جامعه شناسی و اقتصاد پرداخته می شود و انواع روشهای حکومت و تنظیم قواعد همکاری اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرد.
تقریبا می توان گفت که کاربردی ترین و عملی ترین شاخه فلسفه، همین فلسفه سیاسی است. با نقل قول از جان رالز، اهداف فلسفه سیاسی را برمی شماریم :
1) تمرکز بر روی مسائل بسیار مناقشه انگیز و تفرقه افکن جهت یافتن راه حل یا کاستن از اختلاف.
2) جهت دهی به برداشتهای مردم و اعضای جامعه از نهادهای سیاسی، اجتماعی و تبیین جایگاه و رابطه آنها در مقابل این اعضا به عنوان افراد، خانواده و نهادها.
3) نقش آشتی دهنده با واقعیت ها- که پذیرش وجود تفاوتهای عمیق در برداشتهای دینی و فلسفی شهروندان جهان را آسان تر کند. زیرا وقتی با درک صحیح فلسفی به نهادهای جامعه می نگریم، آنها نیز معقول به نظر می رسند.
4) آرمانشهرباوری واقع گرایانه، یعنی کاوش در حد و مرزهای احتمال سیاسی عملی و فراهم کردن بنیان فلسفی لازم و قابل قبول برای نهادهای دموکراتیک.

وظیفه سیاسی ما: همه ما بعنوان شهروند اجباراً دارای هویتی سیاسی هستیم، برای خود فلسفه و اندیشه سیاسی داریم که رفتارهای ما را شکل می دهند. در حالت عادی احتمالا فلسفه سیاسی ما از منطق و نظم کافی برخوردار نیست و بهمین دلیل هم رفتارهای سیاسی غیرمنظم از خود نشان می دهیم. ولی مهمترین مسئله برای یک شهروند، بینش و فلسفه سیاسی اوست که باید آن را حداقل در حد عمومی توسعه داده باشد.
به این ترتیب وظیفه اول ما شهروندان این است که نسبت به دیدگاهها و فلسفه سیاسی خود رفتار حرفه ای داشته باشیم و هرگز از جستجو برای یافتن راه حلهای مناسب برای حل مسائل مناقشه انگیز و تفرقه افکن سیاسی دست برنداریم. خوشبختانه اکنون الگوهای جهانی مناسبی هم برای تنظیم روابط شهروند- دولت و مکانیزمهای اجتماعی- اقتصادی طراحی شده اند که می توان حتی با عدد و رقم به بررسی و مقایسه آنها پرداخت. وقتی راه حلها و الگوهای مناسب را یافتیم به موقع از آنها حمایت کنیم. این راه حلها برای اجرایی شدن به حمایت ما احتیاج دارند. بهمین دلیل مسائلی چون انتخابات را به شوخی برگزار نکنیم و نسبت به سرنوشت نهادهایی (مانند احزاب، سازمانهای غیردولتی، روزنامه ها، ...) که کانال اعمال قدرت مردم هستند، حساس باشیم.
متاسفانه فعلا اندیشه و رفتار سیاسی مردم در ایران خیلی منظم و برپایه اصول نیست و هنوز اهمیت و جایگاه آرمانهایی مثل حقوق بشر و آزادی بیان به درستی درک نشده است... و چون نفهمیده ایم، تاکنون حساسیتهای ما نیز نسبت به آن کم بوده... بهمین دلیل بهایی هم برای آن نپرداخته ایم... و البته چیزی هم گیرمان نیامده است. در حالیکه مردم کشورهای آزاد پیشرو، بهای سنگینی برای تحقق بخشیدن به این آرمانها پرداخته اند و به همین سادگی هم آنها را از دست نمی دهند. نمونه خوب آن قانون کار جدید فرانسه یا لایحه دولت بوش برای شنود مکالمات شهروندان جهت مبارزه با تروریسم بود که با سیل عظیمی از اعتراضات مردم و نمایندگان و احزاب همراه شد. اغراق نیست اگر بگوییم برای شهروندان آمریکایی مسائلی نظیر این، از جنگ با عراق و افغانستان هم مهمتر است! ما هم روزی یاد می گیریم که نهادهای مدنی و مردمی مهمترین رکن دموکراسی هستند و البته هوشیاری و اراده مردم است که آن را سرپا نگه می دارد. همانطور که در یادداشت 11 گفتیم باید عرضه و لیاقت آزادی و مسئولیتهایمان را داشته باشیم، بدون آنکه به انتظار بایستیم تا کسی تکلیف ما را مشخص کند... این پیش شرطی است برای شهروندان سیاسی عصرجدید. باید یاد بگیریم مثل افراد بالغ رفتار کنیم و بگذاریم بقیه هم مثل افراد بالغ با ما رفتار کنند.

اهمیت مسئولیت پذیری سیاسی تک تک شهروندان فراموش نشدنی است، چون هنوز معتقدم روند شکل گیری دموکراسی از پایین به بالاست. تفاوت انقلاب موفق آمریکا و انقلاب ناموفق فرانسه هم در همین است. در آمریکا قبل از آنکه جمهوری مرکزی تشکیل شود، روستاها، شهرها و ایالتها توسط خود مردم اداره می شدند و بهمین دلیل شهروندان آمریکایی، راهی که قبلاً به خوبی می شناختند را در ادامه نیز به خوبی پیمودند. ولی در فرانسه نهادهای مردمی مستقل و کارآمدی وجود نداشت که در نهایت انقلاب آنها به دیکتاتوری منجر شد.
در مقابل، عراق یک نمونه استقرار دموکراسی از بالا به پایین است. مشکلات فراوانی پیش روی این ملت است. خب... البته این آخرین راه ممکن بود... ولی اگر هنوز انتخابی وجود دارد ... آیا لازم است ما هم همین راه را انتخاب کنیم؟
منبع: وبلاگ ترکمن عصر جدید

۱۳۸۵-۰۲-۱۳

تا نفس باقی است از شیره مالی سر مردم باز نایستید! ، یاداشت سیاسی

می گویند که معیار حقیقت، عمل است. اما خیلی ها امکان و شانس عمل کردن را نمی یابند، و دائما در حسرت بدست آوردن فرصتی هستند که ادعاهای خود را در بوته عمل آزمایش کنند. اما عده ای نیز از فرصت ها و امکانات بیشماری برخوردار می شوند. آن ها شانس به بوته آزمایش گذاشتن اندیشه ها و اعتقادات خود را که تصور می کنند حقیقت و آن هم از نوع نابش است، کسب می کنند. ولی در عمل نای اجرای کمترین چیزی را ندارند.اینان برای پوشاندن این ضعف آشکار خود جز حرافی و دروغ بافی چیز دیگری نمی یابند