سیاست زدگی
سیاست یکی از امور گریزناپذیر و واقعی در زندگی روزمره ما است. به هرمیزان که شهروندان در امور سیاسی نقش ایفا کنند، به همان میزان نیز روند تحولات سازنده در جامعه افزابش خواهد یافت و بالعکس. ما در جامعه ایرانی مان با پدیده ای که آشنای همه است، یعنی سیاست زدگی روبرو هستیم. این پدیده در میان سیاست مداران، رهبران، فعالین سیاسی به این شکل بروز می کند که کلید حل همه مسایل جامعه، از اقتصاد تا هنر، از اخلاق تا روانشناسی را در سیاست می جویند. مبتلایان به این بیماری، باور خود را تا آنجا امتداد می دهند که همه چیزرا وسیله ای در خدمت سیاست میشمارند، حتی به اندیشه و تفکر نیز به عنوان ابزاری در دست سیاست نگاه می کنند. از سوی دیگر ما با نوع دیگری از سیاست زدگی در میان مردم عادی مواجه ایم، که مشخصه اصلی آن فرار از سیاست است. سیاست گریزی اساسا ناشی از دوری و بیگانگی مردم از دولت است. این امر به دلایل مختلف از جمله ترس مردم به خاطر به خطر افتادن موقعیت اجتماعی شان، سرکوب های مستمر قدرت مداران، و عواملی نظیر آن در یک پروسه معین شکل می گیرد. این پروسه در میان ایرانیان به طور کامل طی شده و اکنون سیاست گریزی به یکی از اجزا فرهنگی مردم تبدیل شده است. زمانی که ما نوجوان بودیم پدربزرگ ها و پدران ما، با گفتن این که "سیاست پدر مادر ندارد" و یا فلانی "کله اش بوی قورمه سبزی می دهد" سعی می نمودند ما را از نزدیک شدن به سیاست باز دارند. این قصه امروزه نیز با شدت وحدت تمام ادامه دارد. و در اشکال بسیار متنوع و گوناگون خود را باز می نمایاند. کسانی که سودای تغییر و تحول جامعه را دارند بدون درنظر گرفتن این پارامتر و تلاش در تغییر دادن این روحیه بسیار بعید به نظر می رسد نقش جدی در تحولات آتی جامعه ایفا کنند. چندی پیش خبری بود مبنی براین که ایران و ترکمنستان قرار است در باره زندگی مختومقلی فراغی شاعر ملی ترکمن ها و نبرد تاریخی گوگ تپه فیلم مشترکی تهیه نمایند. طبق این خبر سفیر جمهوری اسلامی و وزیر فرهنگ ترکمنستان در این مورد ملاقات هایی نیز داشته اند. آن چه که در این خبر جلب نظر می کند حضور، شرکت و دخالت سفیرجمهوری اسلامی در امر ساختن فیلم است. وقتی گفته می شود جامعه ایران سیاست زده است، این خبر یک مورد مشخص آن است. سیاست مداران به جای این که در امر سیاست شرکت ورزند، به دخالت در امر هنر و فیلم می پردازند. و بر عکس هنرمندان عزیز ما هنر را در خدمت سیاست قرار می دهند، به عنوان نمونه: شاعر بزرگ ایرانی زنده یاد سیاوش کسرایی با سرودن شعری مثل "آرش کمانگیر" اثری هنری ـ حماسی خلق کرد که براستی ماندگار و جاودانه است. همین هنرمند با سرودن اشعاری مثل "خمینی ای امام" و نظایر آن در سال های دهه شصت و اشعاری دقیقا خلاف آین سروده ها و با مضمون مرگ بر امام در دهه هفتاد، به طرز روشنی نشان داد که چگونه تفکر در نزد حتی هنرمندان خلاق و نو آور ایرانی نیز اسیر سیاست و دچار سیاست زدگی است. ستار سوقی شاعر خلاق و بزرگ ترکمن که در قلب عاشقان شعر و ادب ترکمنی جای خود را باز نموده، اشعار به جاماندنی بسیاری را سروده است. اما در میان اشعار او نمونه هایی را می توان یافت که قبل ازاین که یک اثر ادبی باشد، مقاله سیاسی و شعاری است. درجامعه امروزی ایران وضع به گونه ای است که مثلا اگر حدود دویست زن برای رعایت حقوق زن تجمع کنند، یا چند صد نفر در رابطه با حقوق بشر گرد هم آیند، اگر روستاییان اوقی دفه ترکمن صحرا خواهان حفظ مراتع دام هایشان گردند، اگر ترک های آذری خواهان آموزش زبان مادری شان بشوند، اگر کارگران اتوبوس رانی شرکت واحد خواستار افزایش حقوق شوند، اگر کارگران کارخانه خواهان پرداخت حقوق معوقه خودشان گردند، و هرگونه اقدامانی مشابه، در جامعه ایران بدون کوچکترین تردیدی یک اقدام سیاسی قلمداد می شود. در همین جامعه اگر به افزایش قاچاق مواد مخدر و گسترش بی رویه اعتیاد اعتراض شود، بلافاصله فرد معترض متهم به فعالیت سیاسی می شود، چه از سوی بستگان و دوستان و چه از سوی حکومتیان. اما تناقض مسئله در این جاست که همین دولت و همان افرادی که به معترضین ایراد می گیرند کاری به افزایش قاچاق مواد مخدر ندارند. و برایشان امر اعتیاد و میلیون ها معتاد در جامعه السویه است. سازمان ها و گروه های سیاسی خارج از کشورهر از چند گاهی اکسیون های اعتراضی و حرکت های سیاسی را ترتیب می دهند. علیرغم تبلیغات وسیع فقط اعضا و هواداران گروه برگزار کننده در این اکسیون ها شرکت می کنند. وقتی از دست اندر کاران می پرسی علت چیست، پاسخ می دهند که مردم عادی می ترسند و به خاطر این ترسشان از شرکت خودداری می کنند. جالب این جاست که حتی گروه ها وسازمان های دیگر نیزدر اکسیونی که از سوی یک سازمان معین برگزار می شود، شرکت نمی کنند (این ها که قاعدتا نباید بترسند چون خودشان نیز یا در همان مورد و یا در موارد دیگر اقدام به برگزاری حرکت های سیاسی می نمایند). از مردم عادی که می پرسی چرا در حرکت های اعتراضی شرکت نمی کنند پاسخ می دهند که ما این افراد را به خوبی نمی شناسیم و یا می گویند اعتمادی به آن ها نداریم. بعضی ها که متواضع ترند جواب می دهند اینجا مملکت آزادی است هر کی دوست داره هرکاری بکنه آزاد است ما دوست نداریم در چنین حرکت هایی شرکت کنیم، مگه زوره؟ آ ن ها دوست دارند حرکت سیاسی بکنند، ما جلو آن ها را نمی گیریم، لطفا آن ها هم کاری به کار ما نداشته باشند. اخیرا فستیوال فیلم در تبعید در شهر گوتنبرگ سوئد برگزار شد. بنا به گفته یکی ازدست اندرکاران این فستیوال، علیرغم این که این جشنواره حرکتی هنری و سینمایی بوده معذالک، استقبال ایرانیان از آن در سطح بسیار نازلی قرار داشته است. به اعتقاد برخی ها مردم تصورشان این است که این جشنواره اقدامی سیاسی است، به همین خاطر استقبالی از آن نکرده اند. در صف های عریض و طویل گوناکونی که در تهران و درتمام نقاط ایران برای ارزاق عمومی و یا بنزین بوجود می آید مردم آشکارا و بدون هیچ ترسی نارضایتی خودشان را از وضع موجود، از حکومتگران ابراز می کنند. اما همین مردم به سنگسار زنان، اعدام جوانان در ملا عام و اقداماتی نظایر آن از سوی حکومت نه تنها اعتراضی نمی کنند بلکه برای بسیار از همین مردم این گونه اقدامات نوعی زنگ تفریح و سرگرمی نیز محسوب می شود. باز همین مردم به سرکوب نیروهای امنیتی بر ضد حرکتهای اعتراضی دانشجویان و زنان و دیگر روشنفکران کشور یا مهر سکوت بر لب می گذارند و یا می گویند که این ها کله شان بوی قورمه سبزی میدهد. در واقع به نوعی عملا به سرکوب، دستگیری، زندان و شکنجه مهر تأیید می زنند. از این دست واقعیات در هر عرصه و در میان هر قشر جامعه ایرانی به وفور یافت می شود. اما منظور از بیان آن ها چیست؟ هدف صرفا اشاره و تکرار بی حاصل واقعیاتی نیست که ما همه کمتر یا بیشتر با آشنا هستیم. بلکه توجه دادن مدعیان، فعالین و روشفنکران ما به این واقعیات است. واقعیاتی که نیازمند شناخت، تحلیل، ریشه یابی و بررسی هستند. در جامعه ما و حتی در میان روشنفکران توجه به مفاهیم، مفاهیمی نظیر قانون و قانونیت، حقوق شهروندی و حقوق ملی، آزادی و دمکراسی درک نشده اند. استفاده از آن ها نیز بیشتر در سطح "واژه" و زینت بخشیدن به کلام و یا مقاله شان کاربرد دارد. بسیاری از همین روشنفکران و فعالین سیاسی ما کمتر مطالعه می کنند ولی بیشتر از آنچه می خوانند می نویسند. به همین ترتیب عده بسیار زیادتری نیز کمتر گوش می دهند و بیشتر حرف می زنند. مطالعه و شنیدن نیازمند هزینه و تحمل است،.ما بدون پرداختن این هزینه ها و صرفا با گرفتن ژست های روشنفکرانه نمی توانیم دردی را دوا کنیم. نتیجه کار ما ریختن آب به آسیاب سیاست زدگان و سیاست گریزان خواهد بود و کمکی به رهایی اندیشه از قلمرو سیاست زدگی نمی کند. خلاصه کلام آن که لازمه تغییر جامعه ترکمن و به طریق اولی جامعه ایرانی و ساختن زمینه های فرهنگی و معنوی برای برقراری دمکراسی و آزادی در ایران، مطالعه و شناخت زمینه ها، علل و راه های دگرگون سازی واقعیات موجود نظیر سیاست زدگی و سیاست گریزی و حتی در پاره ای اوقات سیاست ستیزی است. این کار به نوبه خود مستلزم هزینه های مادی، معنوی و زمانی معینی است. وقتی صحبت از هزینه می شود بسیاری از روشنفکران ما به سیاق معمول پر شور وبا حرارت از پرداخت هر هزینه ای سخن می رانند ولی زمانی که پای عمل و انجام کاری فرا می رسد با هزار و یک بهانه از زیر بار پرداخت هزینه می گریزند.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی